سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش روابط عمومی دانشگاه صنعتی خاتم الانبیاء بهبهان ،در حرکتی زیبا و نمادین که به همت انجمن محیط زیست دانشگاه صنعتی خاتم الانبیا برگزار شد جمعی از پرسنل ، اساتید و دانشجویان دانشگاه اقدام به جمع آوری زباله های سطح دانشگاه نمودند . شایان ذکر است باهدف ترویج فرهنگ تمیز نگه داشتن محیط زیست هر سه ماه ماه یکبار برگزار خواهد شد.
کد خبر: ۵۰۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۳
مردم منتظر ورود ماموران آتش نشانی بودند که با کمال تعجب پس از گذشت نیم ساعت شاهد ورود ماموران به محل آتش سوزی بودند. در شروع عملیات مردم و ماموران متوجه خرابی سه عدد از کپسول های آتش نشانی میشوند. در نهایت با دو کپسول کار را ادامه داده که نتیجه ای در بر نداشته است.
خبرنورآباد: روز چهارشنبه 12 آذر 1393 مردم ممسنی شاهد تکرار ضعف مدیران ممسنی بودند.
البته ناگفته نماند که مردم ممسنی 7 مهر روز آتش نشانی و ایمنی و بعد از آن هفته ایمنی حمل و نقل و بعد از آن روز جهانی مقابله با زلزله که در تمام موارد حضور ماموران اتش نشانی الزامی و ضروری هست را پشت سر گذاشته اند.
دور از انصاف است که این ارگان فقط در روزهای برگزاری مانور به فکر سلامت برنامه و درست بودن ادوات آتش نشانی خود باشد. اولین بحث مهم در امر امداد رسانی اطمینان خاطر از سلامت ادوات کاری به صورت روزانه هست.
البته ما تلاش ماموران آتش نشانی ممسنی در مرداد ماه 1393 را برای خاموش کردن باغات ماهور میلاتی فراموش نکرده ایم ولی نمیتوان از بروز چنین اشتباهات پیش پا افتاده ای نیز گذشت.
گزارش مسئولیت گریزی ماموران آتش نشانی ممسنی:
امروز شخصی با اداره آتش نشانی ممسنی تماس گرفته و خبر یک فقره آتش سوزی در برمک را گزارش داده است. واحد مستقر در چهار راه موردآبی جهت خاموش کردن حریق عازم محل آتش سوزی می شوند.
مردم که منتظر ورود ماموران آتش نشانی بودند منتظر ماندند و با کمال تعجب پس از گذشت نیم ساعت شاهد ورود ماموران به محل آتش سوزی شدند. این در حالی است که میانگین زمانی حضور ماموران در شهرهای پرترافیک زیر 15 دقیقه هست و چرا و چطور این زمان در شهرستان ممسنی اینقدر طول کشیده معلوم نیست.
در شروع عملیات مردم و ماموران متوجه خرابی دو عدد از کپسولهای آتش نشانی می شوند و از سه کپسول باقی مانده شیر یکی از کپسول ها نیز خراب بوده است و در نهایت با دو کپسول کار را ادامه داده که نتیجه ای در بر نداشته است.
به ناچار مجبور به استفاده از آب برای خاموش کردن ماشین می شوند که در اوج ناباوری متوجه خرابی یکی از شیرهای آب شده و در نهایت مردم و ماموران دست به دست هم شاهد خاکستر شدن اتومبیل بودند.
هرچند این حادثه تلفات جانی و مجروحی نداشته است ولی بروز چنین حوادثی فقط نشانه کم توجی مسئولین مربوطه به امر خدمت رسانی بوده و همینطور نتیجه ای جز کم رنگ کردن حضور این ارگان در باورهای مردمی در بر ندارد.
لازم به ذکر است چهار راه موردابی تا برمک حتی پیاده هم نیم ساعت طول نمیکشد و اینکه دلیل این دیر رسیدن ها چیست کسی نمیداند. متاسفانه در این امر کم کاری اتش نشانی ممسنی مشهود بوده و این چنین مسائلی نیز در گذشته از این ارگان دیده شده است.
مسئولان و ماموران اتش نشانی بدانند که مردم آگاه هستند و "اگر هوس است، یکدفعه بس است”
شاید نیاز باشد ماموران در یادگیری مسائل امداد رسانی کوشاتر باشند.
کد خبر: ۵۰۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۳
همایش خاطرهگویی دفاع مقدس با حضور سید ناصر حسینیپور نویسنده کتاب «پایی که جا ماند»در دانشگاه صنعتی خاتمالأنبیاء بهبهان برگزار شد
کد خبر: ۵۰۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۲
نشست بررسی سیاست خارجی دولت تدبیر و امید در یکسال و چند ماه از تشکیل دولت در دانشگاه صنعتی خاتم الانبیا بهبهان برگزار شد
کد خبر: ۵۰۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۲
فریاد شهر باستانی کیدین هوتران بهبهان كه محوطه اي با قدمت پيش از ميلاد است براي كمك و نجات از تعرض هاي بي شمار به آسمان بلند شد این درحالیست که ماشینهای مکانیکی به جان این محوطه افتاده اند.
در پی تعرض های پی در پی در محوطه شهر باستانی ارگان (ارجان) در بهبهان استان خوزستان با برخورداری از ده ها تپه تاریخی، مدیرکل میراث فرهنگی با به کارگیری مدیری جديد، از وی خواست تا از کلیه تعرضات پیش روی این محوطه باستانی جلوگیری و اقدامات کافی قضایی را بر علیه تعرض کنندگان به یکی از محوطه های مهم تاریخی خوزستان انجام دهد.
دبير انجمن دوستداران ميراث فرهنگي استان خوزستان مي گويد: پیگیری های صورت گرفته حاکی از آن است که در عرصه محوطه باستانی ارجان هزاران کامیون خاک از تپه های باستانی محوطه باستانی ارجان برداشت و در بخشی دیگر از این محوطه 400 هکتاری به صورت پشته قرار گرفته است تا در روزهای آینده بیل های مکانیکی آنها را تسطیح کنند.
مجتبي گهستوني مي افزايد: اگر چه تعیین عرصه و حریم محوطه باستانی ارجان با بیش 70 تپه از جمله بردی، بکان، همایون، سبز، دوتلون، گنجی، عروسو، میلک و سفیدک تهیه و ابلاغ شده است اما گسترش صنایع با وجود کارخانه سیمان که در دهه 50 ساخته شد، حوضچه های پرورش ماهی، توسعه اراضی کشاورزی، حفرکانال، ساخت سد شهدا، ساخت و سازها به منظور توسعه باغات، حفاری های غیرمجاز و اقداماتي از اين قبيل، خواب آرام ساکنان عیلامی ارجان را آشفته کرده و اشک آنان را درآورده است.
عرصه مجموعه تاریخی - طبیعی ارجان شامل رود مارون، قنات ها، یادمان ها و تپه های این شهر عظیم تاریخی است. عرصه این مجموعه از سمت شمال با دامنه های کوه بدیل، از سمت شرق تا دامنه کوه خائیز و از سمت جنوب و غرب به زمین های کشاورزی ختم می شود.
بلدوزرها شهر باستانی را کشف کردند
وقتی که در سال 1361 در حين عمليات خاكبرداري براي احداث سد مارون، بلدوزرها در جنوب رودخانه واقع در شمال محدوده شهر قديم ارجان به حفره اي برخورد كردند كه در كنار آن دو خمره سفالي محتوي خاك سوخته يا احتمالا بقاياي مواد غذايي قرار داشت، باستان شناسان با حضور در درون حفره مذكور كه در واقع يك مقبره زيرزميني بود، يك تابوت فلزي با مقداري اشياي تاريخي کشف کردند. این مقبره از یک پلان مستطيل شكل با ديوارهايی جانبي از سنگ و ملاط گچ برخوردار بود. آرامگاهی عيلامي که به «کیدین هوتران» یکی از شاهان بلند پایه دوران عیلام نو مربوط بوده و قدمت آن به حدود 700 تا 650 قبل از میلاد تعلق داشت.
بسیاری گمان می کردند کشف این محوطه باستانی، انقلابی تاریخی در سطح منطقه به وجود مي آورد و بهبهان به مرکزی برای کاوش ها و بررسی های باستان شناسی تبدیل می شود اما خیلی زود غبار فراموشی بر این محوطه نشست و سال ها کسی درباره آن سخن نگفت. حتی پایگاهی که برای این محوطه در سال 1384 راه اندازی شد و با وجود همه کوشش هایی که مرحوم مجتبی گنجی و بعدها عبدالرضا پیمانی برای اثر بخشی این پایگاه انجام دادند هیچ گاه موفقیتی نسبی را برای این پایگاه حاصل نکرد و فقط در حد نام باقی ماند. حال با حضور دکتر عباس مقدم در استان خوزستان و سفر چند باره او به بهبهان برای تکمیل بررسی های باستان شناسی ارجان، شنیده می شود که او در آینده نزدیک حکم سرپرستی پایگاه ارجان را در دست گرفته تا شاید مرهمی برای درمان دردهای این محوطه شود.
بررسی های باستان شناسی توسط دكتر عباس عليزاده و احسان یغمایی انجام شد و تاریخ این گورستان را مربوط به نيمه اول قرن هشتم پيش از ميلاد ذكر كردند. از موضوعاتي كه تاكنون براي تاريخ گذاري گنجينه ارجان مورد استناد قرار گرفته، نظير بررسي معماري آرامگاه، تابوت فلزي، نقوش حلقه طلايي قدرت، مشعل يا آتشدان برنزي، به جز تابوت نمونه هاي مشابهي در هيچ يك از حفريات علمي و اتفاقي به دست نيامده است.
باستان شناسان در نتيجه مطالعات انجام يافته، اشياي گنجينه ارجان را مرحله اي از اوج تعالي دوره اي از هنر مستمر در جنوب غرب ايران معرفي كرده و درحاليكه ويژگي هاي شناسايي شده در هنر «اورارتو» را در آن مي توان ديد. البته به گمان باستان شناسانی که گنجینه ارگان یا ارجان را مورد بررسی قرار داده اند ارزش اشياي ارجان به دلیل برخورداری از ويژگي هاي هنر ايران باستان، تاريخ آن ممكن است اندكي از قرن هشتم پیش از میلاد فراتر برود.
دکتر کامیار عبدی باستان شناسی که این محوطه غنی باستانی را تحت عنوان ارگان، حلقه پیوند شرق و غرب با تاکید بر پژوهش های باستان شناختی در پیوندگاه کوه های زاگرس و دشت خوزستان مورد بررسی قرار داده است پیشتر در اظهار نظری در این خصوص گفته بود: شهرستان بهبهان كه در آن تا اندازه قابل توجهی از ارتفاع کوهستان های زاگرس کاسته شده و به تدریج به دشت پست خوزستان می پیوندد احتمالا فضای مناسبی برای تکامل جوامع اولیه کشاورز و یکجانشین داشته است.
قدمت هفت هزار سال قبل از میلاد محوطه ارجان
وی در خصوص اهمیت بیشتر محوطه های یاد شده که آن را پیوندگاه فرهنگ های جنوب و جنوب غربی ایران دانست، می افزاید: قدمت ارگان به هزاره پنجم قبل از میلاد (هفت هزار سال پیش) می رسد که این آثار شناسایی شده است. چه بسا با ادامه تحقیقات بتوان به شواهد و مدارک باستان شناسی کهن تری دست یافت. دشت بهبهان نیز چنین وضعیتی دارد. در آنجا نیز تپه هایی کشف شد که همگی دارای آثار هزاره پنجم قبل از میلاد است. حتی محوطه ای کشف شده که دارای مصنوعات سنگی مربوط به دوره نوسنگی بدون سفال است. این ابزارهای سنگی به نظر می رسد که قدمتی بالغ بر هشت هزار سال قبل از میلاد (10 هزار سال پیش) دارند.
این باستان شناس همچنین یادآور می شود: با توجه به کشف آرامگاه عیلامی ارگان، مشخص شده که این منطقه برای شاهان ایلامی کمال اهمیت را دارا بوده است.
عبدالرضا پیمانی، مسئول امورپایگاه ها و همچنین مدیر پایگاه ارجان در خصوص ناموفق بودن پایگاه ارجان به منظور سامان بخشیدن این مجموعه عظیم تاریخی مي گويد: شرایطی که پایگاه ارجان يا همان ارگان دارد مستثنی از شرایط دیگر پایگاه های کشور نیست. نبود بودجه لازم، فقدان پرسنل کیفی، نبود مکانی برای استقرار پایگاه، وجود کارخانه سیمان و طرح های توسعه ای وزارت نیرو در مجوعه ارجان، تعرضات شرکت نفت و گستردگی فعالیت های کشاورزان همواره باعث تهدید جدی برای این گستره تاریخی شده است.
وی در خصوص اینکه آیا پایگاه ارجان از زمان راه اندازی اش تا به امروز از کارآیی برخوردار بوده است یا خیر؟ اظهار كرد: این پایگاه با کمک همکاران ما در میراث فرهنگی و همچنین انجمن های دوستدار میراث فرهنگی موفق شد جلو تعرضات گسترده نفت را بگیرید. همچنین مانع اجراي طرح بزرگ انتقال آب وزارت نیرو و طرح گسترده اراضی کشاورزی را در محوطه ارجان شديم.
صدمات اکتشافات نفتی به محوطه
دولتی مختاران رئیس انجمن دوستداران میراث فرهنگی بهبهان که بیش ازپنج دهه است تلاش های فراوان خود را به حفاظت از میراث فرهنگی این شهرستان متمرکز کرده است درباره اینکه چرا مجموعه ارگان یا ارجان از زمان کشف خود تا به امروز سامان دهی نشده است و بیش از آنکه کاوش و بررسی شود مورد تعرض قرار گرفته است، به خبرنگار مهر مي گويد: در کنار همه اتفاقات ناگواری که در مجموعه ارگان رخ داد اکتشافات نفتی صدمات فراوانی را نصیب این شهر تاریخی کرد. این اکتشافات به خصوص در حوزه استخراج نفت منجر به حفر چاه های متعدد در کنار این محوطه تاریخی شد.
وی افزود: به دلیل وجود گذرگاه های طبیعی با سنگ فرشها، جاده ها، دشت و جلگه خوزستان، تلاش کردیم این منطقه را از دستبرد حفاری های ناموزون در امان نگه داریم اما در این محوطه چاه نفت زده شد و برای احداث آنها، جاده های خاکی نیز کشیدند و بسیاری از حلقه قنات های ساسانی و قبل از آن را تخریب کردند. همچنین تپه های موشکی، دوتلون سالارآباد، دوتلون ارجان، تل قماربازان، تل شلمبوزار، تل باغی، تل کردستان و ده ها تپه دیگر توسط کشاورزان تسطیح و نابود شده و مدارک آن موجود است و در صورت نیاز همه آنها را منتشر مي كنم.
پیش تر نيز شهرام زارع سرپرست بررسی دشت بهبهان در همایشی که برای بررسی ارجان برگزار شد،گفته بود: بررسیهای باستان شناسی و تهیه پرونده های ثبتی آثار، علاوه بر بالا بردن دانش ما از گذشته، موجب مراقبت و شناسنامهدار شدن آثار می شود.
وی در ادامه از توانمندی دشت بهبهان و وجود استقرارهای متعدد پیش از تاریخی، تاریخی و اسلامی در این دشت یاد مي كند و مي افزايد: در این بررسی، در مجموع 15 محوطه پیش از تاریخی، دو محوطه آغاز نگارش، 13 محوطه ایلامی، پنج محوطه هخامنشی، 10 محوطه ساسانی و 35 محوطه اسلامی شناسایی شد.
مرجع / مـهـر
کد خبر: ۵۰۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۱
تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد!
به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است.
در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، آخوند ملا محمد کاشانی مشهور به آخوند کاشی است.
در ادامه شرح حال مختصری از زندگی این بزرگوار می آید:
در محله پشت مسجد جامعجوشقان استرک از یک خانواده کشاورز و مؤمن فرزندی به سال 1249 ه.ق به دنیا آمد که به خاطر ارادت به رسول اکرم(ص) نام او را «محمد» گذاردند دوران کودکی او سپری شد عشق و علاقه مذهبی او به دین و فراگیری علوم دینی سبب شد روستا را ترک کرده و به شهر عالم خیز کاشان رهسپار گردد. او وارد مدرسه سلطانی بازار کاشان گردید. فضای معنوی مدرسه او را مجذوب ساخته، علاقه ماندن در مدرسه را برای او فراهم ساخت
سفر به اصفهان
آخوند در سال 1286 ه.ق بعد از اینکه 37 سال از زندگی اش می گذشت برای ادامه تحصیل و استفاده از استادان بنام حوزه اصفهان که در آن زمان از مهم ترین حوزه های ایران بود به اصفهان رفتند و از محضر مهمترین استاد فلسفه آن زمان که نامش در همه جا مشهور بود یعنی آیت حق، فیلسوف نامدار، آقا محمد رضا قمشه ای بهره مند گشتند. و زانوی ادب در برابرش زدند و از ملا حسین تویسرکانی و میرزا حسن نوری و دیگران استفاده نمودند.ایشان در مدرسه صدر اصفهان، علاوه بر فقه، اصول و حکمت، در ادبیات عربی و فارسی و ریاضیات تبحر داشت و مدرس آنجا شد. ملامحمد، معاصر حکیم بزرگ جهانگیرخان قشقائی بود. جاذبه درس او که فلسفه را با عرفان آمیخته بود و انس با جهانگیرخان، علاقمندان به فلسفه، به ویژه فلسفه صدرایی را از شهرهای دور و نزدیک و حتی از کشورهای دیگر به اصفهان کشاند و در محضر درس او، شاگردان بسیاری حکمت آموختند و به کمال رسیدند.
آخوند کاشی در طول زندگانیش، جز عبادت و درس و تدریس چیزی دیگر از او دیده نشد. همسر و فرزندی اختیار نکرد تا شاید اینگونه کامرانی ها، صدمه ای بر او وارد نکند. در عبادت و ریاضت به قدری غرق در خود بود که هر چقدر طلاب، رفت و آمد در حجره اش می کردند، ملتفت آنها نمی شد و گاه می شد که از شدت توجه و حضور قلب در نماز و ذکر رکوع و سجود دیده شد که غش کرد و افتاد و چون به حال آمد، دوباره نماز را اعاده کرد و هر نیمه شب آنقدر در نماز سوز و گداز داشت و بدنش می لرزید که از بیرون حجره صدای لرزش و وضعیت حال او احساس می شد.
از او حالات عجیبه ظاهر می شده است. بسیاری از اکابر و از جمله مرجع بزرگ آیت الله حاج سیدحسین طباطبائی بروجردی شاگرد آخوند بودند و خود ظهور حالات عجیب را از آخوند اظهار می داشتند. او در نهایت فقر و تنگدستی زندگی میکرد. مرحوم شهید مدرس می گوید: من و او هر دو در زمان تحصیل خود، در نهایت سختی معاش بودیم و هر دو نسبت به حال یکدیگر ترحم داشتیم. از ملامحمد کاشی آثار مکتوبی به جای مانده است.
اساتید
۱- آقامحمدرضا قمشه ای۲- ملاحسین التویسرکانی الاصل (ساکن اصفهان)
شاگردانآخوند ملامحمد کاشانی، استاد بیشتر طبقه علما و بزرگان است تا جائی که از شمارش بیرون است:۱- آیةالله سیدابوالحسن اصفهانی۲- سید جمال الدین موسوی گلپایگانی (که تحت تربیت استاد بوده است)۳- شیخ اسماعیل الفروی اصفهانی (شیخ الرئیس)۴- حاج میرزا باقر امامی (دارنده رساله حکمیه)۵- سیدجلال الدین مؤیدالاسلام کاشانی (مدیر حبل المتین)۶- حاج میرزاحسن خان جابری انصاری (مورخ شهیر صاحب تاریخ اصفهان)۷- آقا سیدحسن قوچانی (نجفی) صاحب کتاب سیاحت غرب۸- آقا سیدحسن مشکان طبسی۹- آیت الله آقاحسین طباطبائی بروجردی۱۰- حاج آقارحیم ارباب اصفهانی (شاگرد خاص آخوند)۱۱- میر سیدابراهیم طباطبائی زواری.
بهترین اثر ماندگار آخوند تربیت شاگردانی بوده که هر کدام به تنهایی بتوانند جامعه و دنیای اسلام را اداره نمایند. و منادی اسلامی راستین باشند.
و هرکدام از شاگردان او برگی هستند از کتاب نانوشته آخوند ، که سبب ماندگاری حوزه ی علم و عمل و معنویت و روحیه خداترس او شدند. امروز تمام علمای حوزه ی ما از حضرت امام خمینی(ره) و دیگر بزرگان حوزه و مراجع فعلی با یک واسطه یا دو واسطه از شاگردان مکتب آخوند کاشی هستند.
حالات معنویتو مو مي بيني و من پيچش مويكي از خصوصيات آخوند كاشي اين بود كه صورت برزخي افراد را مي ديد. و داستان هاي زيادي در اين مورد نقل شده است. يك روز مرحوم آخوند در جلسة تدريس خود قرار گذاشت كه تفسير كشاف را براي شاگردان درس بدهد و بعد هم اعلام كرد كه هر كس مي خواهد سر درس بيايد حتماً بايد با خودش اين كتاب را بياورد. روز بعد همه طلبه ها سر درس حاضر بودند و كتاب آورده بودند. در ميان طلبه ها، طلبه اي بود كه مشهور به قداست و تقوا بود و خيلي تحويلش مي گرفتند. اين طلبه آن روز كتاب را نياورده بود، مرحوم آخوند درسشان را كه مي دهند نگاهي مي كنند كه ببينند چه كسي كتاب را نياورده وقتي كه مي بيند اين طلبه معروف كتاب را نياورده به شدت با او برخورد مي كند و هر چه ناسزا بود به آن طلبه مي گويند كه تمام آن طلبه ها به ايشان شك مي كنند و ناراحت و منزجر مي شوند. چند روز بعد يكي از مریدان مرحوم آخوند كه ظاهراً مرحوم خراساني بوده اند از آخوند در مورد اين ماجرا سوال مي كنند كه آقا چرا شما اينقدر اين طلبه را اذيت كرديد؟ او در ميان طلاب مشهور به قداست و تقواست. مرحوم آخوند در جواب به او مي گويد:
تو مو مي بيني و من پيچش مو تو ابرو بيني و من اشارت هاي ابروچيزي نمي گذرد كه آخوند مرحوم مي شود. بعد از فوت آخوند معلوم مي شود كه اين طلبه كه حجره اش در مدرسة نيم آورد بود مبلغ فرقة ضالة بابيت و بهائيت است. و او گرگي بوده است در لباس ميش و در اين مدت مرحوم آخوند با چشم برزخي خويش از نيات پليد او آگاه بود.
صورت برزخيمرحوم آيت الله شهيد دستغيب نقل مي كنند كه يك روز مرحوم آخوند كاشي وسط مدرسة صدر در كنار حوض مشغول وضو گرفتن بودند كه ناگهان مي بينند خرسي دارد به طرفشان مي آيد. ايشان دوان دوان خودشان را به حجره مي رسانند و در حجره را مي بندند و از حال مي روند. چند روز بعد يكي از حاجي هاي بازار مي رود نزد آخوند و از ايشان گله مي كند كه: حاج آقا حالا ما را كه مي بينيد فرار مي كنيد؟ مرحوم آخوند، آن وقت متوجه مي شوند كه آن خرسي كه آن روز ديده اند همين حاجي بازاري بوده است.
دعاي ابوحمزه ثماليروزي يكي از شاگردان آخوند كاشي ايشان را براي افطار دعوت مي كنند و با اصرار زياد از او خواهش مي كنند كه سحر هم تشريف داشته باشند. آخوند فرموده بودند: به شرطي مي مانم كه با من كاري نداشته باشيد و دنبال كار خود برويد. طلبه مي گويد: من دانم براي پذيرايي نزد آقا مي رفتم تا ببينم ايشان چه كار مي كنند. متوجه شدم كه ايشان از افطار تا سحر مشغول عبادت بودند و در قنوت نماز وترشان تمام دعاي ابوحمزه ثمالي را با صوت حزين و گريه مي خواندند.
ذكر درختانمرحوم آخوند گزي اصفهاني از علماي برجسته اصفهان و معاصر با آخوند كاشي بودند نقل مي كنند كه: من يك شب در مدرسة صدر اصفهان ميهمان يكي از طلبه ها شدم. در آن شب احساس كردم در و ديوار و درخت ها مشغول ذكر گفتند. آمدم درب حجرة آخوند كاشي ديدم ايشان با يك حالت مخصوصي مشغول نماز خواندن هستند و من احساس كردم در و ديوار و درخت ها همراه آخوند ذكر مي گويند.همچنين آقا رحيم ارباب نقل مي كنند: يك شب من از اتاقم به قصد وضو به صحن مدرسه آمدم كه نماز شب را بخوانم وقتي از اتاق بيرون آمدم ديدم صداي همهمه اي مي آيد هر چه نگاه كردم ديدم همه جا خاموش است ولي از همه جا و درختان و در و ديوار نجوايي كه مانند ذكر بود به گوش مي رسيد. رفتم وضوخانه ديدم آن جا هم صدا مي آيد، تعجب كردم كه اين صداي ذكر از كجاست؟ آمدم در ايوان نماز بخوانم متوجه شدم كه مرحوم آخوند كاشي در قنوت و نماز وترشان ذكر مي گويند و گريه مي كنند. و در و ديوار هم اذكار را با او تكرار مي كنند. من همينطور ايستادم و به او نگاه كردم تا نماز صبح شد و ديدم كه سر و صدا تمام شد. فردا نزد ايشان رفتم و گفتم: آقا من يك حاجتي به شما دارم. فرمودن بگوييد. و من ماجراي ديشب را براي ايشان بازگو نمودم. آخوند فرمودند خودتان شنيديد؟ گفتم بله. فرمودند: خداوند به شما عنايتي كرده است كه شنيده ايد.
طلبه ورزشکار
آخوند علاوه بر اینکه یک عالم ، عارف ، حکیم ، فقیه ، منجم ، ریاضیدان بوده اند و در تمام این علوم دارای اجتهاد بودند به ورزش علاقه زیادی داشتند و اهل ورزش زورخانه ای بوده است. او در اصفهان داستان ورزشی خود را برای رفیق اش جهانگیر خان قشقایی نقل می کند، وقتی جهانگیر خان به شوخی از او می پرسد آیا هنوز که کهن سال هستید به ورزش پهلوانی میل دارید ؟ آخوند جواب داد : «تا کدام زورخانه باشد.»
رفع حاجات پس از مرگ
از عارف سالک حاج شیخ اسدا... طیاره نقل شده در یکی از روزها اقامتم در اصفهان مادری پیش من آمد و گفت که جوان بی گناهش به زندان افتاده و آزاد نمی شود واز من برای آزادی او کمک خواست از این رو بر سر آرامگاه مرحوم آخوند کاشی در تخت فولاد رفته یک سوره یس برای شادی روح ایشان خواندم و از او برای آزادی آن جوان مدد جستم سپس به طرف زندان رفتم تا برای آن جوان وساطت کنم. اما دیدم که به حمد خدا پیش از وساطت من او را آزاد کردند.
شهرت گریزی و گمنامی
آخوند کاشی در طول عمر با برکت خود از مطرح شدن دوری گزیدند اما خداوند نام او را جاویدان ساخت. در زمان حیاتش حوزه اصفهان به نام آخوند کاشی و جهانگیرخان معنا و مفهومی نداشت و همواره نام آخوند و خان ورد زبان طالبان علم بود. و بعد از وفاتشان با اینکه سفارش کردند مرا در بیابانی به خاک بسپارید که فقرا و غربا را دفن می کنند و بر لوح قبر من نوشته شود«فقیر به حق اضعف خلق ا...»بدون هیچ گونه القاب و عناوین و هیچ بقعه و بارگاهی ساخته نشود شاگردان بر حسب وصیتش او را در تکیه ملک در قبرستان تخت فولاد اصفهان در 20 شعبان 1333 ه. ق به خاک سپردند. اما کرامتی دیگر از آخوند این بود که در زمان انقلاب اسلامی این قسمت از مزار تخت فولاد از آبادترین قسمت های تخت فولاد گشت بدنهای پاک شهداء را به آن مکان آوردند و این قسمت به گلزار شهداء تبدیل شد و در میان گلزار ، خیمه و حسینیه شهداء
منابع:
نغمه های داوودی شرح بر زندگانی حکیم ملا محمد کاشانی(آخوند کاشی)
دانشنامه جهان اسلام
سایت موسسه فرهنگی اطلاع رسانی تبیان
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بروجردی
کد خبر: ۵۰۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۰
تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد!
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است.
در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو است.
باربر ، حمّال و نگهبان ساده بازار اصفهان بود. آنقدر ساده بود و بی ریا که مردم به او لقب "هالو" داده بودند. امّا کسی نمی دانست که در ورای این ظاهر ساده و فقیرانه، روح بلندی وجود دارد، صاحب مقامی رفیع که ملازم و همنشین حجّت یگانه خداوند، واسطه فیض زمین و آسمان، حضرت صاحب الأمر و الزّمان أرواحنا لتراب مقدمه الفداء)گردیده است. مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو (متوفی 1309 ه.ق) که بدن مطهرش در بهشت تخت پولاد، خاک تابان جنوب زاینده رود آرام گرفته است، حکایتی شگفت انگیز دارد که از قول مرحوم حاج آقا جمال اصفهانی در کتاب عبقری الحسان نقل گردیده است. نوشتار زیر، داستان این حکایت است:
نزدیک اذان ظهر روز بود. مثل هر روز مهیای رفتن به مسجد شدم. از منزل ما تا مسجد فاصله چندانی نبود. چند سالی بود که توفیق امامت جماعت در این مسجد به من عنایت شده بود. مسجدی که به واسطه قرار گرفتنش در راسته بازار، پاتوق کسبه و اهل بازار بود و البته حضور باربران و کشیکچیان و نگهبان های بازار هم رونق خاصی به مسجد می داد.
هنوز چند قدمی به مسجد مانده بود که صدای جمعیت اندکی که تابوتی را بر دوش خود حمل می کردند مرا متوجه خود ساخت. جلوتر رفتم؛ تابوتی ساده و فقیرانه بر دوش چند نفر که همه از باربران بازار بودند و چند نفری مشایعت کننده نیز در کسوت ساده حمّالان و کشیکچیان بازار که البته چهره برخی از آنها برایم آشنا بود. معلوم بود که میّت، یکی از منسوبان همین آدم های سر و ساده و فقیر است که اینچنین غریبانه و بی پیرایه تشییع می شود.
در همین بین، ناگهان چشمم به میرزا حبیب، تاجر سرشناس و مؤمن بازار افتاد که با حالتی نزار و پریشان در حالی که بشدت می گریست و مویه می کرد، جنازه را مشایعت می نمود. مشاهده میرزا حبیب، آن هم با این حال پریشان که گویی صاحب عزای اصلی است و نزدیک ترین کسان خود را از دست داده است، مرا بسیار شگفت زده کرد. آخر میرزا حبیب از بازاریان و تجّار سرشناس و مؤمن بازار و از نیکان اصفهان بود. اگر از نزدیکان و بستگان او کسی فوت نموده، پس چگونه است که اینچنین غریبانه و بی خبر تشییع می شود؟! چرا از بزرگان تجار و کسبه و اقربای خود میرزا حبیب، کسی در این تشییع جنازه شرکت ندارد؟! ... همه اینها سؤالاتی بود که ذهن مرا به خود مشغول ساخته و بشدّت کنجکاو یافتن اصل ماجرا کرده بود.
در همین حال بودم که نگاه پریشان میرزا حبیب به من افتاد و گویی متوجه تعجب و حیرانی من شد. بطرفش رفتم و دست بر شانه اش گذاشتم. پیش از آنکه سخنی بگویم با صدایی لرزان و مصیبت زده گفت: «حاج آقا جمال! به تشییع جنازه یکی از اولیای خدا نمی آیید؟! »كشيكچي
کلامش بر قلب و جانم نشست و مرا بی اختیار بسوی جنازه کشاند. از رفتن به مسجد منصرف شدم و به همراه میرزا حبیب و جماعت باربران و کشیکچیان بازار، جنازه را به طرف غسّالخانه مشایعت نمودم. از بازار تا غسالخانه که در محلی بنام «سرچشمه پاقلعه» قرار داشت، مسافت نسبتاً زیادی بود و من باتفاق عده معدود مشایعت کننده در حالی این مسافت را پیمودم که در تمام طول مسیر، جمله میرزا حبیب در توصیف صاحب جنازه، ذهنم را به خود مشغول ساخته بود و بشدت کنجکاو بودم تا صاحب آن را بشناسم.
به غسالخانه که رسیدیم، جنازه را تحویل مغتسل دادند تا مراسم تغسیل و تکفین میت انجام شود. گوشه خلوتی یافتم و تا مهیا شدن جنازه، در انتظار نشستم. ساعتی از ظهر گذشته بود و من خسته از راه دراز و اندوهناک از فوت نماز جماعت اول وقت، به سرزنش خود پرداختم که چرا بی جهت، تحت تأثیر سخنان یک تاجر پریشان حال، مسجد و نماز جماعت را ترک گفته ام. در حال و هوای خود بودم که دستی بر شانه خود احساس کردم. خودش بود، میرزا حبیب. مثل اینکه تحیّر و سرگردانی مرا بیش از این تاب نیاورده بود. حالا مثل اینکه کمی آرام گرفته بود. به او گفتم: «میرزا! این جنازه کیست؟! حکایت این حال پریشان شما چیست؟!»
میرزا حبیب، آه بلندی کشید و در حالی که دست بر کمر گرفته بود و می نشست، گفت: «قصه عجیبی است حکایت من و آشناییم با صاحب این جنازه!! قصه ای که تا کنون برای کسی آن را بازگو نکرده ام.»
با کنجکاوی و تعجب گفتم: «بسیار مشتاق شنیدنم میرزا حبیب! بگو و مرا از این بهت و حیرانی بیرون آور.»
میرزا حبیب دوباره آهی کشید و ادامه داد:
« همینطور که می دانید امسال من مسافر قافله حج بودم. کاروان ما ابتدا راهی عراق شد تا پس از زیارت عتبات مقدسه نجف و کربلا، راهی حجاز شویم. همه چیز بخوبی می گذشت تا در چند فرسخی کربلا، کیسه حاوی سکه ها و بعضی اثاثیه ضروری سفرم را دزدان به سرقت بردند. جستجوهایم نتیجه ای نداشت و از طرفی دلم نمی خواست که غیر از خودم، همسفرانم را نیز درگیر مشکل پیش آمده خود نمایم. برای همین بی اینکه کسی متوجه موضوع شود، بهانه ای آوردم و خود را از همسفران جدا کردم. قافله حج عازم حجاز شد و من درمانده و مستأصل در عراق ماندم بلکه فرجی شود و بتوانم راهی به اموال از دست رفته خویش بیابم. اندوهی سنگین و عمیق بر من مستولی شده بود و از اینکه می دیدم علی رغم دارایی های بسیار، توفیق انجام مناسک حج از من سلب شده است احساس غبن و خسارتی جانکاه می کردم. هیچ دوست و آشنایی هم نداشتم تا به او پناه ببرم و پولی قرض بگیرم.
شبی تنها از نجف بسمت کوفه به راه افتادم تا در مسجد کوفه معتکف گردم بلکه فرجی حاصل شود. در راه حالتی عجیب بر من مستولی شده بود. احساس درماندگی و استیصال می کردم و در همان حال به آقا و مولایم، حضرت صاحب الأمر (عج) متوسل گردیدم. چیزی نگذشت که در همان بیابان و در تاریکی شب، ناگهان سواری در برابرم ظاهر شد. با حضور او همه جا روشن و نورانی شد و بزرگی و شکوهش مرا مسحور خود ساخت. آنگاه که جمال و چهره پرفروغش را نگریستم، اوصاف و نشانه هایی را که در مورد امام زمان، حضرت صاحب الأمر (عج) شنیده بودم در آن بزرگوار مشاهده نمودم.
در آن حال، ایشان در برابرم ایستاده فرمودند: «چرا اینطور افسرده حالی؟! » عرض کردم که خستگی راه سفر دارم. فرمودند: «اگر سببی غیر از این دارد بگو.» چون دیدم آن بزرگوار اصرار دارند که سرگذشتم را شرح دهم، ماجرای خود را بیان کردم و سبب ناراحتی و تأثر خود را عرضه داشتم.
در این هنگام دیدم، حضرتش فردی بنام «هالو» را صدا زدند. بلافاصله فردی نمد پوش درهیأت و لباس کشیکچی ها و باربرهای بازار اصفهان، در کنارمان نمایان شد. وقتی که جلو آمد به دقت در وی نگریستم و متوجه شدم همان هالوی اصفهان خودمان است؛ کشیکچی بازار که ازسال ها پیش در اطراف حجره ام رفت و آمد دارد و او را کاملاً می شناسم.
حضرت رو به او نموده فرمودند: «اسباب سرقت شده اش را به او برسان و او را به مکه ببر و بازگردان.» آقا این جمله را فرمودند و از نظرم ناپدید شدند.
آن شخص، ساعتی از شب را با من در محل مشخصی از کوفه قرار گذاشت تا پول و وسایل گمشده ام را به من برساند. من متحیّر از آنچه می دیدم با نگاه مبهوت خویش هالو را بدرقه کردم. او رفت و ساعتی دیگر در مکانی که وعده گاهمان بود نمایان شد. در حالی که بسته ای در دست داشت. آن را به من داد و گفت: «درست ببین، قفل آن را باز کن و آنچه را داشتی به دقت بنگر تا بدانی که صحیح و سالم تحویل گرفته ای.»
من به بررسی وسایل و شمارش سکه هایم مشغول شدم. دیدم همه چیز دست نخورده و سالم است. آن شخص که مطمئن بودم هالوی خودمان است ولی از هیبت او جرأت سؤال کردن نداشتم، با من در کربلا و در زمانی دیگر وعده کرد و از من خواست تا وسایلم را به شخص امینی بسپارم و مهیای حرکت بسمت مکه شوم. من نیز در زمان مقرر در وعده گاه حاضر شدم. هالو جلو می رفت و من به دنبال او. پس از مدت کمی راه رفتن، بناگاه خود را در مکه یافتم. در مکه از من جدا شد و هنگام خداحافظی مکانی را تعیین نمود و از من خواست تا پس از انجام مناسک حج به آنجا بروم تا مرا بازگرداند. او همچنین از من خواست تا این راز را برای کسی بازگو نکنم و فقط در جواب هم کاروانیان خویش بگویم که همراه کس دیگری از راهی نزدیک تر آمده ام.
مناسک حج به پایان رسید و من در تمام طول انجام اعمال خویش، مشعوف از عنایت مولا و صاحب خویش بودم و دلتنگ از فراق حضرتش، او را جستجو می کردم. پس از پایان مناسک حج، در وعده گاه خویش حاضر شدم و در ساعت مقرر دوباره هالو را دیدم که بسویم آمد و پس از سلام و مصاحفه، به همان کیفیت قبل و در مدتی بسیار کوتاه مرا به کربلا برگرداند. عجیب آنکه در تمام این مدت با اینکه با من سخنان نرم و ملایمی داشت، از شدت هیبت و عظمت او جرأت سؤال کردن پیدا نکردم. موقع خداحافظی در کربلا، خواستم از مَراحم او در حق خویش تشکر کنم که گفت: «از تو خواسته هایی دارم که امیدوارم هرگاه وقتش رسید، برایم انجام دهی.» این را گفت و از من جدا شد.
روزها و هفته ها سپری شد. سفر شگفت انگیز و معجزه آسای من به پایان رسید و به اصفهان بازگشتم. مدتی کوتاه به استراحت و دید و بازدید گذشت. اولین روزی که به حجره خود در بازار رفتم، جمعی از تجّار و بازاریان به دیدنم آمدند. در این بین، ناگاه هالو، همان شخص باکرامت و والا مقام را دیدم، با همان لباس و کسوتی که در کربلا و مکه دیده بودم. خواستم که از جای برخیزم و او را تعظیم کنم که با اشاره دست مانع شد و از من خواست که سخنی بر زبان نیاورم و رازش را پوشیده دارم. سپس نزد باربرها و کشیکچی ها رفت و با آنها چای خورد و قلیانی کشید. مدتی بعد موقع رفتن، نزد من آمد و آهسته گفت: «آن تقاضایی که از تو داشتم این است که روز پنجشنبه دو ساعت مانده به ظهر بیایی منزل ما تا کارم را به تو بگویم.» آن گاه آدرس منزلش را داد و تأکید کرد که سر ساعتی که گفته بروم، نه دیرتر و نه زودتر. تا پنجشنبه موعود برسد ، چند روز فاصله بود که برای من یک عمر گذشت و من دیگر او را در بازار ندیدم. در تمام این مدت به راز وعده آخر هالو می اندیشیدم و لحظه شماری می کردم تا دیدارمان تازه شود و من از او احوال مولا و صاحبمان را جویا شوم. و بالاخره آن پنجشنبه موعود از راه رسید و آن همین دیروز بود.
صبح با خود گفتم خوب است ساعتی زودتر به ملاقات هالو بروم تا با او درباره مولایمان و راز و رمز ارتباطش با امام زمان (عج) گفتگو کنم. به آدرسی که داده بود رفتم، اما اثری از منزل هالو و نشانه هایی که گفته بود نیافتم. ساعتی جستجو کردم تا سرانجام در همان ساعتی که وعده کرده بودیم ، منزلش را یافتم.»
میرزا حبیب در حالی که بشدّت منقلب شده بود و اشک از دیدگانش جاری بود، آه بلندی کشید و با صدایی لرزان ادامه داد:
«وقتی خود را پشت درب خانه هالو یافتم، آماده در زدن شدم که ناگاه دیدم درب خانه باز شد و سید بزرگواری غرق نور با عمامه ای سبز بر سر و شال مشکی به کمر از خانه هالو خارج شد و هالو نیز شتابان به دنبال او از خانه بیرون آمد در حالی که بشدت ادب می کرد و تواضع و احترام فوق العاده ای نثار آن جناب می نمود. در آن حال صدای هالو را می شنیدم که می گفـت: «سیدی و مولای! خوش آمدید، لطف فرمودید به خانه این حقیر تشریف فرما شدید... »
هالو تا انتهای کوچه آن سید بزرگوار را بدرقه کرد و بازگشت. مقابلم که رسید، آثار شعف و شور زایدالوصفی را در سیمایش مشاهده کردم. سلام کردم و با حالتی آمیخته از بهت و حیرت از او پرسیدم: «هالو! او که بود؟» چهره اش دگرگون شد و پاسخ داد: «وای بر تو!! مولا و صاحب خود را نشناختی؟!!.... او سرور و مولایم، حضرت حجت ابن الحسن (عج) بود که در واپسین روز عمرم، لطف فرموده و به دیدار نوکر خود آمده بود....»
آن گاه مرا با خود به داخل خانه اش برد و چنین گفت: «از شما می خواهم فردا به ابتدای بازار بروی و دو ساعت مانده به ظهر، حمال ها و کشیکچی ها را با خود به این خانه بیاوری. درب این خانه باز خواهد بود و وقتی به آن وارد می شوید ، من از دنیا رفته ام. کفنم را به همراه هشت تومان پول آماده کرده و داخل صندوق گوشه اتاق گذاشته ام. آن را بردار و خرج کفن و دفنم نما و در قبرستان تخت پولاد به خاکم بسپار....!! »
با شنیدن این سخنان ، تأثّری عمیق بر جانم نشست. مات و مبهوت از آنچه دیدم و شنیدم، با جناب هالو، وداعی سخت و حسرت آلود نمودم و خانه اش را ترک گفتم.
امروز صبح به بازار رفتم و دوستان و رفقای حمّال و کشیکچی هالو را خبر کردم و با هم به سمت منزل هالو به راه افتادیم، بی آنکه طبق خواسته جناب هالو، کس دیگری را با خبر سازم. در ساعت مقرّر به منزلش رسیدیم، در حالی که درب خانه باز بود و همانطور که خودش دیروز خبر داده بود، روح از بدنش مفارقت کرده و در اتاق، رو به سمت قبله آرام گرفته بود. درب صندوقی را که گوشه اتاق بود گشودم و داخل آن کفنی دیدم با هشت تومان پول که در آن نهاده شده بود. جنازه او را غریبانه برداشتیم و اکنون طبق وصیّت او سوی قبرستان تخت پولادش می بریم....»
صحبت های میرزا حبیب که به اینجا رسید، با صدای صلوات تشییع کنندگان که تعدادشان از عدد انگشتان دست فراتر نمی رفت، متوجه شدم که کار غسل و تکفین میت تمام شده است. حالت عجیبی داشتم. بغض سنگینی در گلویم نشسته بود و از اینکه تاکنون از وجود امثال هالو در اطراف خویش بی خبر بوده ام، در وجود خویش احساس شرمساری می کردم. بی اختیار میرزا حبیب را در آغوش گرفتم و چشمان او را که لیاقت دیدار مولا و صاحبمان، حضرت ولی عصر (عج) را یافته بود، غرق بوسه خویش کردم.
چیزی نگذشت که تابوت جناب هالو دوباره بر دستان اقلیت تشییع کننده بسوی آرامگاه تخت پولاد روانه شد. خود را به زیر تابوت آن ولیّ خدا رساندم و با چشمانی اشکبار او را تا تخت پولاد مشایعت کردم. دلم می خواست، پرتوی از نور معرفت یکی از عاشقان و دلباختگان ملازم و همراه حجّت خدا، وجودم را روشن سازد.
مراسم تدفین جناب هالو که تمام شد، دیدم میرزا حبیب تاجر که تا همین جا نیز سوز و بی قراری بی اندازه اش در فراق هالو، حاضران و تشییع کنندگان اندک او را که همگی از دوستان و همکاران او بودند به حیرت وا داشته بود، طاقت از کف داد و خود را بر خاک مزار او انداخت، در حالی که با صدای بلند می گفت: «ای مردم! هیچ کدام از شما او را نشناختید!... او یکی از اولیای خدا و از ملازمان امام زمان (عج) بود....» و در آن هنگام کسی از حاضران جز من، راز سوز و گداز بی اندازه میرزا حبیب را نمی دانست.
صبح فردای آن روز، میرزا حبیب به سراغ من فرستاد تا به مسجد بازار بروم. من که هنوز مبهوت ماجرای دیروز و حکایت میرزا حبیب و هالو بودم، بی درنگ خود را به مسجد رساندم. دیدم جمع زیادی که اکثر آنها از حاجیان کاروان حج امسال و همسفران میرزا حبیب بودند در مسجد جمع شده اند. چشم میرزا حبیب که به من افتاد جلو آمد و گفت: «می خواهم راز شگفت انگیز سفر حج خود را با همسفریان و هم کاروانیان خویش در محضر مبارک آیت الله چهارسوقی فاش نمایم و پرده از چهره غریب و گمنام چناب هالو بردارم.» لبخند رضایتی به نشانه تأیید از خود نشان دادم و سپس در معیّت میرزا حبیب و دیگر همسفران او عازم بیت آیت الله سید محمد چهار سوقی، صاحب کتاب شریف روضات الجنّات شدیم.
در منزل آیت الله روضاتی (چهار سوقی) همهمه و شور و حال عجیبی بود. میرزا حبیب تاجر، در حالی که ردای مشکی بر تن داشت و مصیبت زده ای را می مانست که نزدیک ترین فرد زندگیش را از دست داده است، با صدایی لرزان و گریان، حکایت عجیب و شگفت انگیز سفر حج خود و ماجرای عنایت حضرت صاحب الأمر (عج) بواسطه جناب هالو را برای حضرت آیت الله و دیگر حاضران تعریف می کرد و در این بین صدای گریه و ضجّه مردم، همراه با ذکر یابن الحسن آنها شور و حال عجیبی در بیت روحانی بزرگترین عالم شهر ایجاد کرده بود. سخنان میرزا حبیب که تمام شد ولوله ای وصف ناشدنی در حاضران ایجاد شد و از همه پر سوز و گدازتر، حال خود مرحوم آیت الله روضاتی بود که با شنیدن حکایت میرزا حبیب و جناب هالو، در حالی که اشک شوق از دیدگان مبارکش روان بود، منقلب و پریشان از جای برخاسته و عازم تخت پولاد، محل دفن جناب هالو گردید.
موج زیادی از جمعیت، یابن الحسن گویان در حالی که مرحوم آیت الله روضاتی در پیشاپیش آنها حرکت می کرد بسمت تخت پولاد روانه شدند. لحظه به لحظه بر شمار جمعیت افزوده می شد و طولی نکشید که سیل مشتاقان امام زمان (عج) به قبرستان مقدّس تخت پولاد رسید.
مرحوم آیت الله سید محمد چهارسوقی در حالی که بشدت گریه می کرد و پریشان بود، خود را بسرعت به کنار قبر هالو رساند. سپس این عالم ربّانی خود را بر روی قبر جناب هالو افکند و پس از گریه ها و راز و نیازهای فراوان، برخاست و رو به جمعیت فرمود: «مردم اصفهان! در همین جا به شما وصیّت می کنم، هنگامی که مُردم، مرا اینجا کنار قبر هالو دفن کنید. می خواهم وقتی امام زمان به زیارت قبر هالو تشریف می آورند، از روی قبر من عبور کنند و نگاهی هم به قبر من بیندازند.»
اکنون سالیان درازی از آن روز می گذرد و مزار مرحوم میرزا حسین کشیکچی ، مشهور به « هالو» در تکیه صاحب روضات تخت پولاد اصفهان ، این خاک تابان و سرزمین ستارگان درخشان علم و عرفان و معرفت ، ملجأ و زیارتگاه عاشقان و دلباختگان حضرت ولی عصر (عج) است تا روزی که ان شاء الله دل های عاشق و طوفانزده منتظرانش به ساحل آرامش ظهور مبارکش ، اطمینان و سکون یابد.
در پایان نکته ای باید خاطرنشان كرد که دسترسی ما به منابع محدود بوده و درباره دیگر شرح حالات این والامقام اطلاع خاصی در دست نمی باشد، لذا اگر افرادی هستند که جزییات بیشتری از سیر و سلوک این بزرگوار می دانند، مطالب و مستندات خود را به اين ايميل ارسال فرمايند: info@rooyeshnews.com
کد خبر: ۵۰۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۷
برگزاری نمایشگاه کتابهای لاتین در دانشگاه صنعتی خاتم الانبیاء بهبهان
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
نمایشگاه کتابهای لاتین با بیش از دو هزار عنوان کتاب دانشگاهی با موضوعات علوم پایه ، فنی و مهندسی و علوم انسانی توسط مدیریت پژوهشی دانشگاه با همکاری انتشارات نگارستان آبی نماینده نشرSPRINGER در ایران از اول آذر به مدت یک هفته در سالن نمایشگاه دانشگاه در حال برگزاری است. شایان ذکر است کتابهای عرضه شده با تخفیف بیست درصد به دانشجویان عرضه می گردد.
کد خبر: ۵۰۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۷
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
استقلالیها در درون دروازه نیز دچار مشکل هستند و این در حالی است که اعلام شده دروازه بان برزیلی تیم به کشورش دیپورت می شود تا تیم یک گلر دیگر را جذب کند.داسیلو پس از ورود به استقلال تصور نمی کرد که در این تیم یک نیمکت نشین تمام عیار باشد اما این اتفاق رخ داد و این بازیکن با شرایط خوبی روبرو نشد و مربیان استقلال پس از چند مرتبه تست از این دروازه بان وی را نیمکت نشین کردند.
گفتنی است در حال حاضر وضعیت برای این دروازه بان به گونه ای است که وی باید استقلال را ترک کند زیرا استقلالیها به خالی کردن لیست خود نیاز دارند. شایان ذکر است اعلام شده که استقلال قصد دارد وحید طالب لو را جذب کند تا جانشین داسیلوای برزیلی شود. این بازیکن مدتهاست که از استقلال دور است اما شنیده می شود بازگشت وی به استقلال احتمال دارد و دور از ذهن نیست.
منبع: باشگاه خبرنگاران
کد خبر: ۴۹۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۵
خطیب نماز جمعه تهران با انتقاد از واگذاری پستهای کلیدی به مهرههای فتنه ۸۸، گفت: دولت افراد افراطی را جذب نکند و افراد معتدل و بچه بسیجیها با تفکر بسیجی را طرد نکند
کد خبر: ۴۹۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۳۰
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
رئیس اداره، معاونین و کارشناسان ستادی اداره آموزش و پرورش لنده از خوابگاه شبانه روزی الزهرا، بازدید کردند.
به گزارش روابط عمومی اداره آموزش و پرورش لنده، در ادامه بازدیدهای تخصصی از مدارس شهرستان، صبح امروز رئیس اداره، معاونین و کارشناسان ستادی اداره آموزش و پرورش لنده از خوابگاه شبانه روزی الزهرا بازدید کردند.
تقوی فرد، رئیس اداره آموزش و پرورش لنده در مراسم صبحگاه دانش آموزان، پیرامون مسائل نماز، حجاب و عفاف و آموزشی و تحصیلی نکاتی را یادآور شد.
عسکری، مدیر خوابگاه شبانه روزی الزهرا، گفت: این خوابگاه، با گنجایش 120 دانش آموز، دارای یک ساختمان دوطبقه برای اسکان و خواب دانش آموزان و یک واحد برای بخش آموزش می باشد.
ایشان پایین بودن سرانه دانش آموزی، تعداد کم رایانه و پرژکتور برای کارگاه رایانه را از مشکلات اساسی این خوابگاه ذکر کردند.
در این بازدید، شاخص های اداری – آموزشی از جمله: نظافت و بهداشت خوابگاه و آشپزخانه، محیط آموزشگاه، فعالیت های امور تربیتی، ایستگاه سلامت و ورزش، دفاتر امور اجرایی آموزشگاه مورد بازدید و یررسی قرار گرفت که در مجموع قابل تقدیر بود.
کد خبر: ۴۹۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۵
شانزدهمین نشست مدیران فرهنگی و اجتماعی دانشگاه های منطقه 5 کشور به میزبانی دانشگاه صنعتی خاتم الانبیا بهبهان در تاریخ 21 و 22 آبان ماه در تالار اجتماعات هتل مارون برگزار شد
کد خبر: ۴۸۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۱
پس از انتقال مایلی کهن به زندان اوین، روابط عمومی وزارت ورزش با اشاره به اینکه وزیر، حرمت همه قهرمانان، ورزشکاران و مربیان را داشته و اجازه نمیدهد که چهره ورزش کشور در نزد مردم زشت جلوه کند، تاکید کرد شکایت از علی دایی را تا آخر پیگیری می کند.
به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، محمد مایلی کهن که به دلیل شکایت علی دایی به چهار ماه حبس تعزیری محکوم شده بود، امروز خود را به دایره اجرای احکام قوه قضاییه معرفی کرد و پس از حضور در کلانتری ارگ برای گذراندن دوران حبس به زندان اوین منتقل شد.
نادر فریادشیران یکی از دستیاران مایلی کهن در تیم های مختلف ضمن تایید این خبر اظهار داشت: به هر حال رایی است که صادر شده و کاش رای من هم تعلیقی نبود و همراه او به زندان می رفتم.
لازم به ذکر است که فریاد شیران نیز به 91 روز حبس محکوم شده بود، اما به علت نداشتن سابقه شکایت و درگیری با دایی، این حکم به حبس تعلیقی تبدیل شد. ضمن اینکه مایلی کهن و فریاد شیران هریک به پرداخت 100 هزار تومان جریمه نقدی هم محکوم شده اند.
* ورود معاون گودرزی
پس از انتشار خبر زندانی شدن محمد مایلی کهن، مازیار ناظمی مسئول روابط عمومی وزارت ورزش و جوانان اعلام کرد که وزیر ورزش به معاونت حقوقی و پارلمانی خود دستور داده ماجرا را پیگیری کرده و مقدمات آزادی مایلی کهن را فراهم کنند.
مازیار ناظمی در گفتوگو با ایسنا، تصریح کرد: پس از این که حکم محمد مایلی کهن اجرا و وی به زندان اوین منتقل شد، دکتر گودرزی به معاونت حقوقی و پارلمانی وزارت ورزش و جوانان دستور داد پیگیر وضعیت آقای مایلی کهن باشند و مقدمات آزادی او را فراهم کنند.
وی با تاکید بر اینکه شکایت وزارت ورزش از علی دایی را تا آخر پیگیری می کند، درباره زندانی شدن مایلی کهن اضافه کرد: ایجاد چنین فضاهایی در ورزش، بداخلاقیها و شکستن حرمتها را ترویج میدهد. به زندان رفتن معلمان و مربیان و یا به دادگاه کشیده شدن آنها چهرههای ورزشی را خدشهدار میکند و به نفع ورزش کشور نیست.
ناظمی که تصریح کرده بود آقای وزیر هزار کار مهم تر از علی دایی دارند و بیکار نیستند که پاسخگوی دایی باشند، در ادامه مصاحبه با ایسنا گفت: برای دکتر گودرزی مسائل فرهنگی و رعایت مسائل اخلاقی و منشهای پهلوانی در اولویت قرار دارد و برای جلوگیری از گسترش این مسائل در ورزش واکنش نشان دادند.
ناظمی درباره شکایت وزیر ورزش و جوانان از علی دایی گفت: وزارت ورزش و جوانان تا روشن شدن تکلیف این پرونده شکایتش را پیگیری خواهد کرد و مطمئنا هدف وزیر ورزش و جوانان جلوگیری از یکسری بداخلاقیها و حرمت شکنیهای متداول در ورزش است. قطعا وزارت ورزش و جوانان حرمت همه قهرمانان، ورزشکاران و مربیان خود را داشته و اجازه نمیدهد که چهره ورزش کشور در نزد مردم زشت جلوه کند.
* تاکید وزیر بر محاکمه علی دایی:
مازیار ناظمی دربرنامه دیشب نود، درباره شکایت وزارت ورزش و جوانان از علی دایی گفت: علی دایی در مورد مسائل مختلف صحبت هایی می کند و محمود گودرزی به واسطه جایگاه حقوقی و حقیقی که دارد از علی دایی شکایت کرده و این حق را دارد.
وی در مورد علت برکناری علی دایی گفت: دایی قراردادی سنگین و سه ساله با باشگاه پرسپولیس بسته بود و هزینه سنگینی برای وزارت ورزش و جوانان در بر داشت و این مسئله علت برکناری دایی بود. وی در مورد صحبت دایی در خصوص نقل قول زارع نماینده مجلس شورای اسلامی گفت: چنین چیزی به هیچ عنوان صحت ندارد.
* زارع : گودرزی گفت تا زمانی که دایی باشد پولی به پرسپولیس نمی دهیم! رحیم زارع نماینده مجلس شورای اسلامی روی خط تلفنی برنامه آمد و در مورد گفته های دایی اظهار داشت: من چندین بار در خصوص بدهی باشگاه پرسپولیس و خواسته باشگاه به گودرزی پیامک دادم ولی وی پاسخ نداد، وقتی با وی صحبت کردم وی اظهار داشت رحیمی راه رویانیان را پیش رو گرفته است و تا دایی را برکنار نکند پولی به باشگاه پرسپولیس نمی دهیم و گودرزی به من گفت که صحبت های مرا به رحیمی انتقال بده و من نیز همین کار را کردم.
* دایی: بجای فیل و اسب و سرباز، خود وزیر پاسخ دهد
دایی در مورد گفته های ناظمی گفت: فرستادن فیل و اسب و سرباز درست نیست! گودرزی از من شکایت کرده و اگر خودش بیاید و صحبت کند من پاسخگوی وی خواهم بود!
ناظمی: وزیر ورزش و جوانان کارهای مهم تر از پرداختن به مسئله دایی دارد! ناظمی ادامه داد: وزیر ورزش و جوانان هزار کار مهم تر از دایی دارند و بیکار نیستند که به این برنامه آمده و پاسخگوی دایی باشند.
سیاسی: گودرزی دخالتی در برکناری دایی نداشت فردی به نام سیاسی که پس از روی کار آمدن گودرزی به عنوان رییس هیات مدیره باشگاه پرسپولیس انتخاب شده، روی خط تلفنی برنامه نود آمد و گفت:هیچگاه گودرزی برای برکناری دایی وارد عمل نشد و حتی از نحوه برکناری دایی نیز ناراحت شده بود.
کد خبر: ۴۸۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۰
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
از ویژگی های برجسته امام خميني (ره) شناخت خوب و همه جانبه دشمن بود. بخصوص شناخت ایشان از نوع دشمنی های استکبار جهانی و شیوه های برخورد با آنها. ایشان از همان ابتدا، نرمش و اعتماد به آمريكا را برابر با باز کردن میدان عمل بیشتر برای دشمن می دانستند.آنچه در ادامه مي آيد ذكر خاطره اي از مقام معظم رهبري توسط استاد مرحوم پرورش است كه به خوبي روحيه و تفكر انقلابي امام را در مواجهه با دشمني هاي آمريكا نشان مي دهد. انتشار اين خاطره در زماني كه بحث مذاكرات هسته اي با 5+1 داغ است، خالي از لطف نيست!به گزارش رویش نیوز، مرحوم استاد پرورش در يكي از سخنراني هايشان* فرمودند: در زمان صدارتم در وزارت آموزش پرورش برای گزارش خدمت رهبر معظم انقلاب که در آن زمان رئیس جمهور بودند رسیدم. در همان جلسه به یکباره چندین پوشه مهم محرمانه جهت بررسی به حضرت آقا دادند. ايشان قبل از اینکه بنده گزارشی بدهم، یکی از این گزارشات فوق سری و محرمانه را برای مطالعه به من دادند، گزارش محرمانه این بود که زیر دریایی های آمریکایی به سمت خلیج فارس به جهت تهدید ایران اسلامی حرکت نموده اند. از گزارش موجود متوجه شدم که جناب آقای خامنه ای به جهت اهمیت مسئله بنای پیگیری موضوع را دارند و فرصت گزارش من وجود ندارد لذا من از محضر ایشان عذر خواهی کردم تا ایشان پیگیر این مسئله مهم امنیتی بشوند.
چند روزبعد و به جبران جلسه ای که موفق به گزارش نشدم مرا خواستند و ایشان از اینکه من در جلسه قبل موفق به ارائه گزارش نشدم عذرخواهی کردند و فرمودند که بعد از اینکه شما تشریف بردید ما به جهت اهمیت موضوع به اتفاق جناب آقای هاشمی، موسوی اردبیلی، میرحسین موسوي و چندی از فرماندهان نظامی خدمت امام رسیدیم.
حضرت امام پرسیدند چه اتفاقی به یکباره افتاده که در این سطح اینجا تشریف آوردید؟! گفتیم که گزارش شده که زیر دریایی های جنگی آمریکایی به سواحل ما نزدیک می شوند و الان حدود 500 کیلومتری ما هستند و این یک تهدید بسیار بالقوه و خطرناک است!
حضرت امام پرسیدند که امکان دارد که اینها سر از آب بیرون آورند؟ نظامیان گفتند بله امکان دارد. حضرت امام پرسیدند موشک هایی قوی با این برد هم شما دارید؟ جواب دادند بله داریم
امام فرمودند اگر آمده اید بامن مشورت کنید من به شما می گویم که بلافاصله که یکی از آنها سر از آب بیرون آورد دو تا موشک پشت سر هم بدان شلیک کنید و آن را متلاشی بکنید! همه ما از این نظر مشورتی حضرت امام حیرت کردیدم، آقای هاشمی خطرات غیر قابل جبران این موضوع را به حضرت امام مت ذکر شدند. ما از حضرت امام پرسیدیم شما از سر جد این مطلب را فرمودید؟! حضرت امام فرمودند اگر آمده اید با من مشورت کنید نظر مشورتی من همین بود که عرض شد. امام دیدند که ما ظرفیت قبول این نظر مشورتی را نداریم، فرمودند خودتان هرچه بنظرتان رسید عمل کنید!جلسه تمام شد و ما در حالی که از این نظر مشورتی حضرت امام در حیرت بودیم از خدمت امام اجازه مرخصی خواستیم و ازایشان خدا حافظی کردیم و در حال رفتن بودیم که حضرت امام مرا صدا زدند و فرمودند آقای خامنه ای! نظر همین بود که گفتم و من تردیدی در این نظر ندارم! ولی حرف دیگر هم به شما بزنم و آن این است که در مقابل آمریکایی ها و تهدیدات آنها چاره ای جز این ندارید که تو دهان آمریکایی ها بزنید و جواب آنها را بلافاصله، محکم و دندان شکن بدهید و در این موضوع تامل نکنید و این ها هیچ غلطی نمی توانند بکنند، بشرطی که شما محکم برخورد کنید و جواب آنها را بدهید.
* سخنراني استاد پرورش در يكي از جلسات دوره اي مديريت اسلامي
کد خبر: ۴۸۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
نماینده اهواز در مجلس خطاب به رئیس جمهوری نوشت: ظاهراً مقرر است در دولت شما تدبیر زمینه ساز امید باشد! اصولاً از تدابیر خود در خوزستان بگویید؟ آیا طرح 550 هزار هکتاری که وعده دادید محقق شد؟ آیا منطقه آزاد اروند نفعی برای مردم استان داشت؟ آیا اروند لایروبی شد؟ آیا تبعیض از بین رفت ؟ایا اشتغال برای جوانان ایجاد شد ؟
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش ایسنا، سیدشریف حسینی در نامه سرگشاده ای به ریاست جمهوری نسبت به وضعیت رود کارون و زاینده رود اعتراض کرد که متن آن بدین شرح است:
جناب آقای دکتر روحانی
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران با سلام و احترام،
بیست و چهارم خرداد طلیعه حماسهای دیگر در سپهر سیاسی جامعه ایرانی بود و همیشه همه ایرانیان در شکل گیری این حماسه سهیم بودند.
دولت شما با پیام خرد و اندیشه و عدالت آمد و مگر مردمان دیار نخل و آفتاب و کارون جز این چه می خواهند.
پانزده ماه از آن روزهای بیم و امید می گذرد و باید بنام فرزند خوزستان پُرمهر، صادقانه و از سَر درد سخنانی به عرض رسانم و چون همیشۀ تاریخ، قضاوت را به چشم خطاناپذیر مردم بسپارم.
این روزها بر اساس وعده ای که به مردم اصفهان از سوی دولت داده شد شاهد جریان دوباره آب در زاینده رود هستیم.
بی گمان این مهم موجب خوشحالی و سرور بخشی از هموطنان ماست و از این رو ما نیز خود را در این شادی سهیم دانسته و همواره از درگاه ایزد توانا خواهان بهروزی همه ایرانیان در جای جای این سرزمین الهی هستیم اما در همین راستا و به این بهانه ذکر چند نکته خالی از لطف نیست؛
الف) می گویند دولت راستگویان و خوش عهدان مستقر شده است. به طور حتم خاطر مبارک هست که در جمع مردم اهواز در نخستین سفر استانی خود گفتید که آب موسوم به پروژه غدیر یک هفته دیگر به اهواز خواهد رسید! آیا می دانید این وعده امروز به ضرب المثلی کنایه آمیز در خوزستان تبدیل شده است؟
آیا می دانید آب غدیر که به اهواز نرسید، همان آب غیر قابل شرب با سرعت و مقدار کمتری در شبکه آب آشامیدنی اهواز جاری است؟ آیا باید هیات حقیقت یاب از فلان کشور خارجی بیاوریم تا شما باور کنید آب غدیر به اهواز نرسیده است؟ مردم اهواز تنها یک پرسش دارند: وعده رئیس جمهور ما چه شد؟
ب) ظاهراً مقرر است در دولت شما تدبیر زمینه ساز امید باشد! اصولاً از تدابیر خود در خوزستان بگویید؟ آیا طرح 550 هزار هکتاری که وعده دادید محقق شد؟ آیا منطقه آزاد اروند نفعی برای مردم استان داشت؟ آیا اروند لایروبی شد؟ آیا تبعیض از بین رفت ؟ایا اشتغال برای جوانان ایجاد شد ؟
بگذریم، دامن سخن را تنها در دامنه آب این مایع حیات بخش می گستریم. امروز که آب کارون بر پهنه زاینده رود جریان یافته است، یعنی صدها کیلومتر آب بالا و پایین رفته تا اصفهان از نعمت زیبایی آب محروم نماند، مردم خوزستان ما میپرسند دولتی که می تواند آب را در آن حجم و شکل به زاینده رود ببرد چرا نمی تواند آب کارون را که تنها چند متر با خانه های ما فاصله دارد را در لوله های شبکه آب اهواز جاری سازد؟ بی تردید پاسخ به این سوال از مذاکرات هسته ای با دولت های استکباری سخت تر و دشوارتر نخواهد بود!
ج) آقای روحانی! آب اشامیدنی ما آلوده است. این را با صدای بلند و به اعتبار صدها گزارش فنی و تخصصی مراجع بی طرف و مستقل می گویم. کدام مدیر خوزستانی و شهروند است که دستگاه تصفیه آب نداشته باشد؟ آیا این دستگاه ها، تصفیه شیمیایی هم می کنند و یا تنها کدورت و طعم و بوی آب آلوده اهواز را می کاهند. چگونه وجدان مدیران وزارت نیروی شما آسوده است وقتی که آب کارون را در پهنه زاینده رود جریان می اندازند، روزانه صدها خوزستانی به دلیل شرب آب آلوده راهی بیمارستان ها و مراکز درمانی می شوند. مردم خوزستان با بغض و آه می گویند؛ هوای ما نفتی است. بارانمان اسیدی است. آب شربمان شیمیایی است. نصیب ما از ده ها پروژه ملی ، بیکاری است . براستی چرا ؟!!
د) آقای روحانی! آب خوزستان صدها کیلومتر مسیر را طی کرد و به زاینده رود رسید. خدا را شاکریم و روحانی مچکریم ! اما آیا مایه شرمساری نیست که آب بیش از هزار روستای خوزستان به وسیله آب تانکر تامین می شود. آیا مردم ولایتمدار اصفهان که ده ها هزار فرزند برومند خود را برای دفاع از خاک تفتیده خوزستان فدا کرده اند می پذیرند آب کارون درختان حاشیه زاینده رود را سیراب کند و چشم مردم روستاهای خوزستان در انتظار تانکرهای آلوده آب آشامیدنی به جاده های خاکی این مناطق خشک شود.
م) علی رغم تجارب تلخ سال های گذشته این روزها نیز شاهد بستری شدن صدها خوزستانی پس از بارش های اسیدی اهواز بودیم، آیا روا نبود وزیر بهداشت شما بر بالین این گرفتاران نجیب نیز حاضر می شد و از نزدیک در جریان امور قرار می گرفت؟ اصولاً آیا تفاوتی میان شهروندان این استان و آن استان وجود دارد؟ مردم با هوش و زیرک ما دولتمردان خود را در سنجه محک قرار می دهند و به هیچ روی تبعیض و نگاه متفاوت دولتیان را نمی پذیرند. آقای روحانی! از وزیر بهداشت خود بپرسید؛ بیمارستان شفای اهواز تنها پناه گاه بیماران سرطانی استان خوزستان دیگر امکان پذیرش ندارد. آیا درد سرطان به دلایل نامعلوم و هزینه های گزاف کافی نیست!
ل) بیست و اندی سال است که دولتهای مختلف بدون توجه به وضعیت بهداشتی استان در پی انتقال آب کارون از سرشاخهها به فلات مرکزی هستند، بیست و اندی سال است که فریاد نمایندگان استان خوزستان و مخالفت کارشناسی و مستدل اهل علم و فن به جایی نمی رسد! بیست و اندی سال است. اما هنوز ذره ای همبستگی مردم نجیب خوزستان به اسلام، انقلاب و رهبری کاهش نیافته وبا جرات می توان گفت خوزستان سنگر نخست دفاع از حریم ولایت است، آقای روحانی ناگهان چه زود دیر می شود، اجازه ندهید نام دولت شما هم در صف دولت های بی توجه به آینده خوزستان عزیز قرار گیرد.
مردم خوزستان مگر چه می خواهند؟ هوای سالمّ ،آب شرب سالم ، اشتغال ، رفع تبعیض و ....
آقای رئیس جمهور، معاون اول، وزیر نیرو و شش وزیر اصفهانی دولت، شب بخیر!
کد خبر: ۴۸۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در برنامه شناسنامه حضور یافت.
در ابتدای این برنامه گزیدهای از بیوگرافی علی جنتی به این صورت مطرح شد: «برنامه شناسنامه امروز شناسنامه مردی را ورق می زند که از کارگزاران انقلاب اسلامی است و به ظاهر شاید آقازاده هستند اما از آن نوع آقازادههایی نیست که به پدر و خانوادهاش متکی باشد بلکه ایشان همیشه بر روی پای خود ایستاده و عرصههای مختلف انقلاب و سختیهای پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی و نظام را طی کرده است؛ میتوان گفت سختیهای عرصههای مختلفی که برای هر فردی قابل تحمل نیست را پشت سر گذاشته است و طی مسیر کرده است.وی پیش از انقلاب مبارزات خارج از کشور را ساماندهی کرد و به سمت مبارزات مسلحانه رفت، بعد از انقلاب نیز در حساسترین شرایط در جنوب صدا و سیمای خوزستان، شورای سرپرستی صدا و سیما خوزستان و همچنین استانداری خوزستان را در سه سال پایانی جنگ را تجربه کرده است.وی اکنون نیز سکاندار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و البته که با عرصه فرهنگ نیز غریبه نیست.»
به گزارش آوای دنا ،متن زیر شرح گفتوگوی محمدحسین رنجبران سردبیر و مجری برنامه شناسنامه با علی جنتی است.
شناسنامه: شما روحانی هستید، در سال ۵۲ از معمم بودن خارج شدید که به خارج از کشور رفتید و در سال ۵۸ هم که برای تبلیغ حزب جمهوری اسلامی به کرمانشاه رفتید معمم شدید. بعد از آن چه زمانی دیگر لباس بر تن نکردید؟ علت چه بود؟جنتی: ابتدای سال ۵۹ که قرار شد به عنوان مدیر صدا و سیمای مرکز اهواز خدمت کنم؛ با شرایطی که در آن زمان صدا و سیما داشت و وضعیت خاصی که داخل صدا و سیما حاکم بود، مناسب نبود که با لباس طلبگی به آن جا بروم. لذا به وضعی که امروز هست درآمدیم.
شناسنامه: در بحثهای طلبگی هنوز حضور دارید؟جنتی: متاسفانه فرصت پیدا نمیکنم؛ در دهه ۶۰ در تهران گاهی در درسهای مختلف اساتید شرکت میکردم ولیکن از آن تاریخ به بعد به خصوص زمانی که به استانداری خراسان رفتم، و بعد هم به حوزه بینالملل وزارت ارشاد متأسفانه دیگر فرصت پرداختن به این مقوله را نداشتم.
شناسنامه: شاگرد بزرگوارانی همچون پدر بزرگوارتان، شهید بهشتی، آیت الله خزعلی و آیتالله مقتدایی بودید و از شاگردان مدرسه شهید حقانی. فعالیت سیاسی خود را هم از مدرسه حقانی شروع کردید؟جنتی: بله؛ عزیزان دیگری هم چون آیت الله جوادی آملی، آیتالله آذری قمی، آیتالله گرامی و آیتالله شهید مفتح و بسیاری دیگر از بزرگان نیز از اساتید ما بودند. مبارزات ما از سال ۴۷ آغاز شد؛ اولین بار که توسط ساواک شناسایی شدیم سال ۴۷ بود؛ تعدادی اعلامیه به شخصی سپرده بودیم که به اصفهان ببرد و تحویل شخص مورد نظر ما دهد.این فرد نتوانسته بود فرد مورد نظر ما را در اصفهان بیابد، ناگزیر بازگشته بود و در قم دستگیر شد.
شناسنامه: آقای کفعمی؟جنتی: بله، ایشان لو داد از چه کسی اینها را گرفته است و از همان زمان ما تحت تعقیب قرار گرفتیم؛ به تدریج بر پرونده ما در ساواک افزوده شد.شناسنامه: ساواک هم در نهایت نتوانست شما را دستگیر کند؛ من خواندهام که مطالعات بسیار عمیقی هم در باب مسائل انقلاب و کارهای فرهنگی نیز داشتید. از همان نوجوانی سرکلاس امام(ره) شرکت داشتید و سخنرانیهای بزرگ امام مانند کاپیتولاسیون را درک کرده بودید.در کتاب خاطراتتان خواندم. دکتر شریعتی اثرگذاری خوبی در قشر فرهیخته و دانشجو ایجاد کرده بود. در جایی اذعان داشتید غذای فکری که شریعتی به جوانان ارائه می داد، غذای ناب و خالصی نبوده است و برخی انحرافات در آن وجود داشت؛ چطور می شود ایشان نگرش سطحی به اسلام داشته باشد و بتواند این چنین جوانان را جذب کند؟
جنتی: شعارهایی که شریعتی مطرح می کرد، شعارهای انقلابی بود؛ در آن زمان، فضا، فضای انقلابی بود آن زمان که عناصر چپ و مارکسیست در دانشگاهها نفوذ داشت و فعالیتهای تبلیغاتی انجام میداد؛ در چنین شرایطی فردی که به نام اسلام علم مبارزه و مقابله با رژیم را مطرح می کند، به طور طبیعی جاذبههایی خواهد داشت.شریعتی بیشتر جامعه شناس بود، نمیتوان گفت اسلام شناس به معنای کامل بود؛ به طور طبیعی ضعفهایی در گفتار و برداشتهای وی از اسلام وجود داشت؛ برخی نکاتی که از سوی وی مطرح میشد همانند نکاتی که در رابطه با مرحوم مجلسی مطرح کرد، این گونه تلقی میشد که تمام روحانیت را زیر سوال میبرد؛ در حالی که وی روحانیونی که اهل مبارزه نبودند را بیشتر مورد انتقاد قرار میداد.زمانی که مرحوم شهید محمد منتظری تمام کتابهای شریعتی را به حضرت امام (ره) دادند و ایشان مورد مطالعه قرار دادند، حضرت امام (ره) از نوع برخورد شریعتی با مرحوم مجلسی در زمان صفویه اظهار ناراحتی کرده بودند؛ شریعتی هر کسی را که شاهان سابق را به نوعی تائید میکردند، مورد نقد قرار داده است که مرحوم مجلسی نیز از جمله این افراد هستند.
شناسنامه: نکته حضرت امام (ره) در این مورد چه بود؟جنتی: نکته حضرت امام (ره) این بود که شخصیت مرحوم مجلسی شخصیتی والا و وارسته بود و خدمات وی به اسلام و تشیع بسیار ارزنده است؛ این شخصیت از سوی شریعتی در بحث تشیع صفوی و تشیع علوی مورد نقد قرار گرفته است.
شناسنامه: بعد از فوت مرحوم شریعتی، آقای ابراهیم یزدی برای دانشجویان خارج از کشور پیامی از حضرت امام (ره) بگیرد و تلاش داشت حضرت امام (ره) شریعتی را شهید خطاب کند که حضرت امام (ره) این کار را انجام ندادند؛ شما هم در دیداری که با حضرت امام (ره) داشتید نقدی کردید اگر این کار انجام میشد اثر بهتری می گذاشت.جنتی: نقد که نبود، ایشان در پیامشان فقد شریعتی یاد کرده بودند و این در بین دانشجویان مسلمان اروپا تأثیر منفی گذاشته بود، اثر بدی گذاشته بود آنها می گفتند اگر کسی هم که در راه خدا مهاجرت کرده است و آن جا از دنیا رفته است شهید محسوب میشود. لذا من عنوان کردم اتحادیه دانشجویان ایرانی مقیم اروپا اندکی از پیام شما دلگیر هستند و انتظار داشتند به عنوان شهادت از مرگ شریعتی یاد میکردید؛ حضرت امام (ره) روی ترش کردند و فرمودند مگر من همانند روشنفکرها هستم که بگویم شهادت، شهادت. شهادت شرایطی دارد.
شناسنامه: شما هم چیزی نگفتید.جنتی: من جرات نکردم دیگر حرفی بزنم.
شناسنامه: چطور شد به فکر مبارزه مسلحانه افتادید؟جنتی: سال ۵۰ که حرکت مسلحانه آغاز شد، در ابتدا توسط چریکیهای فداییهای خلق بود که بزرگترین عملیات آنها در سیاهکل بود و محکوم به شکست شد که رژیم آنها را محاصره کرد و تعداد زیادی از آنها کشته شدند. مجاهدین خلق نیز از سوی دیگر کار خود را شروع کردند و مبارزه آنها نیز مسلحانه بود.قبل از آنها نیز حزب ملل اسلامی نیز حرکتی مسلحانه را آغاز کرده بودند، که حدود ۵۵ نفر بودند که همه نیز دستگیر شدند. در روحانیت و محیط حوزه این حرکت دیده نمیشد؛ در آن زمان به همراه جمعی از دوستان حوزوی به این فکر افتادیم که حرکت مسلحانهای را آغاز کنیم؛ به طور طبیعی به دلیل نداشتن تجربه در این زمینه تلاش میکردیم خود را به مجموعه مجاهدین خلق نزدیک سازیم تا از تجربیات آنها بهره ببریم.برادر من که یک بار به دلیل پخش رساله حضرت امام (ره) دستگیر شده بود و ۶ ماه محکوم شده بود در زندان با برخی از این عناصر آشنایی پیدا کرده بود و از آن جا به مجموعه مجاهدین خلق وصل شده بود و هنوز هم عضویت پیدا نکرده بود اما با آنها ارتباط داشت، با آقای عزتالله شاهی که بعدا به عزت مطهری اسمش را عوض کرد.یکسری نوشتهها و دستنوشتههای مجاهدین خلق را در زمینه اقتصاد، درباره نهج البلاغه و برداشت از قرآن، سوره محمد(ص) را دریافت میکردیم و به تدریج به دنبال تهیه سلاح رفتیم. در این گروه شاید یک قبضه سلاح هم بیشتر به دست ما نیامد اما در هر صورت به دنبال این امر بودیم؛ تصور میکردیم از طریق مبارزه مسلحانه باید راه را ادامه دهیم.
شناسنامه: در ادامه به سمت رفتن به خارج از کشور کشیده شدید؛ برای رفتن به خارج از کشور با آقای رفسنجانی و مقام معظم رهبری مشورت کردید.جنتی: بله؛ در آن شرایط اخوی بنده هم دستگیر شده بودند، برخی از دوستان نیز مانند محمد حسین طارمی دستگیر شده بودند.بعدش آقای محمدی عراقی دستگیر شده بودند و دو سه نفر هم بیشتر از گروه نمانده بودیم. همه دوستان هم پیشنهاد کردند که بروید به خارج از کشور. بهترین گزینه برای ما خروج از کشور بود چرا که سرانجام کسی که دستگیر میشد یا اعدام یا حبس ابد بود؛ در نتیجه تصمیم به خروج از کشور گرفتم؛ در آن زمان در ابتدا به ذهن من رسید که با مقام معظم رهبری در این خصوص صحبت کنم و از این ایشان که در مشهد بودند استمداد بطلبم تا ایشان با توجه به آشناهایی که به منطقه سیستان و بلوچستان داشتند یک نفر را معرفی کنند تا کمک کند من به آن طرف مرز بروم که ایشان فرمودند من الان کسی را نمی شناسم. بعد خدمت آقای هاشمی رفسنجانی آمدم که ایشان فردی را معرفی کردند و از طریق آن ما رفتیم زاهدان و از آن جا هم قاچاقی را پیدا کردند ما را به آن طرف مرز بردند.
شناسنامه: با شهید محمد منتظری بسیار محشور بودید؛ در مبارزات خارج از کشور نیز در سوریه و لبنان دو نفر اصلی یکی شما بودید و یکی ایشان؛ از ایشان برای ما بگوئید.جنتی: شهید منتظری بعد از یک دوره ۳-۲ ساله زندان، در حوزه به تدریس اقتصاد پرداخت. تعدادی از طلبههای جوان هم در دوره ایشان جمع شدند. این که در حوزه اقتصاد تدریس شود امری نو بود؛ ایشان در زندان آموخته بود. بعد هم کتابی را شروع کرد. بعد از شدت گرفتن اوضاع به خارج از کشور رفتند و در نجف مستقر شدند؛ بعد از نجف بلافاصله در سوریه و لبنان بود و گاهی هم به افغانستان، پاکستان و گاهی در حوزه خلیج فارس سفر میکرد.عمدتا نیز به فعالیتهای مبارزاتی مشغول بودند و پیامهای حضرت امام (ره)، کتابهای ایشان، را منتقل میکردند و با شخصیتهای مختلف نیز در تماس بودند. شهریور سال ۵۴ مصادف شد با اختلافات درونی سازمان مجاهدین خلق؛ این اختلافات ایدئولوژیک بود که جمعی از آنها مارکسیست شده بودند و بسیاری از عناصر مسلمان که در داخل سازمان مجاهدین خلق ارتباطشان با سازمان قطع شد و عمدتا به خارج از کشور آمدند و بیشتر به پاکستان می آمدند.تلاش شد این عناصر حفظ شوند و در راه مبارزه قرار گیرند؛ اینها از پاکستان به دمشق منتقل میشدند که در این میان آنها که پرونده سنگین داشتند آن جا ماندند و ابتدا آموزشهای نظامی و سیاسی دیدند و بعد هم به تدریج برای افرادی که وضعیت عادی داشتند مربی میشدند.
شناسنامه: از افراد سرشناس چه کسانی به سوریه و لبنان آمدند؟جنتی: در طول نزدیک به ۴ سال که ما آن جا بودیم بیش از ۶۰ نفر برای آموزش به خارج از کشور آمدند؛ شهید محمد بروجردی از جمله آن ها بود که در جنوب لبنان هم نزدیک مرز اسرائیل که رفتیم ایشان هم بودند. شهید مهدی باکری آمدند، سردار سرلشگر رحیم صفوی به همراه دوستش آقای احمد فضائلی بودند که این دو هم دست پر برگشتند زیرا مقداری اسلحه هم با خود به ایران آوردند، آقای یونسی (وزیر سابق اطلاعات)بودند، آقای غرضی از جمله افرادی بودند که ثابت ماندند و آموزشهای سیاسی میدادند. چون یک قسمت هم آموزش سیاسی بود که در این زمینه آقای غرضی بیشترین نقش را داشتند.
شناسنامه: جایی اشاره کردید که با فلسطینیها بده و بستان داشتید به طوری که آنها آموزشهایی برای ما میگذاشتند و ما هم به نوعی گاهی افرادی را برای آنها به اسرائیل میفرستادیم. از تبادلاتی که بین ایران و فلسطین بود نیز صحبت بفرمائید.جنتی: در اردوگاههایی که فلسطینیان در اطراف دمشق داشتند، آموزشها در آن انجام می شد؛ آموزش تکمیلی که آموزش استفاده از مواد منفجره بود یعنی با استفاده از مواد دسترسی مواد منفجره را میساختند. بیشتر این آموزشها هم در لبنان داده میشد. افراد آن جا می آمدند و شرکت می کردند و آموزش میدیدند و بر می گشتند.خانم دکتر زهرا پیشگاهی فرد به همراه همسر خود آقای شریف خانی به آن جا آمدند در حالی که بچه شیرخوارهای نیز همراهشان بود. تحت آموزشهای مختلف در سوره لبنان قرار گرفتند و برای ورود به فلسطین اقدام کردند؛ اعلام آمادگی برای ورود به اسرائیل کردند. ما با مقامهای فلسطینی صحبت کردیم و آن ها پیامهای لازم و نقشههایی را که لازم بود به داخل منتقل شود دادند و اینها بردند این پیامها و بعد از گشت و گذاری هم که داشتند برگشتند
شناسنامه: سال ۵۵ با لباس مبدل و پاسپورت کویتی به ایران آمدید؛ در این سفر علاوه بر دیدارها مختلف با افرادی از جمله شهید بهشتی، ازدواج هم کردید؛ ماجرای ازدواج خود را تعریف کنید.جنتی: در سال ۵۵ تصمیم گرفتم برای دریافت کمکهای مالی و مشورتها به ایران آمدم. البته پاسپورت کویتی نداشتم، پاسپورت یکی از کشورهای حوزه خلج فارس بود؛ آمدیم کویت و از سفارت ایران در این کشور ویزا گرفتم و به عنوان تبعه خارجی وارد ایران شدم و بعد که وارد ایران شدم تغییر لباس داده و به جای لباس عربی لباس عادی خودمان را پوشیدم.در این فرصت با شهید بهشتی، آقای هاشمی رفسنجانی و شهید قدوسی دیدار داشتم که مشورتهای لازم و کمکهای مالی را دریافت کردم. مقداری کمکهای مالی هم نیاز داشتیم که از مرحوم حاج تقی حاج ترخانی گرفتم که از قبل هم با ایشان در ارتباط بودیم.من نمی دانستم که تا چه مدتی در خارج از کشور خواهم ماند و از طرفی علاقه مند بودم که از ایران و با یک ایرانی ازدواج کنم منتهی مشکل این بود که نمیتوانستم هیچ جا خود را معرفی کنم.با توجه به شناختی که نسبت به برخی دوستان در زمانی که تحت تعقیب بودم، پیدا کردم و در سونقر کلیایی بودند به شهر کرمانشاه بیشتر رو آوردم تا در کرمانشاه موردی را برای ازدواج پیدا کردیم؛ بعد از این که دسترسی پیدا کردیم و برای ازدواج اقدام کردم دیدم که فرد مورد نظر آمادگی هر گونه فداکاری را دارد و همراه من خواهد بود؛ من از اول هم به ایشان گفتم که اگر با من ازدواج کنید ممکن است تا آخر نتوانید به داخل ایران بیایید. قبول کردند اما نمی توانستیم پدر و مادر ایشان توجیه کنیم؛ در نتیجه یکی از دوستان، استاد موسی موسوی که نماینده مقام معظم رهبری در کردستان بودند، در این امر وارد شدند و خواستگاری کردند و هر چه که پدر و مادر دختر میگفتند که پدر و مادر ایشان که هستند و این در حالی بود که پدر و مادر من در اسد آباد همدان تبعید بودند، اما گفتند که پدر و مادر ایشان در خارج از کشور هستند و خودم را نیز به عنوان دانشجویی در بیروت معرفی کردیم؛ خانواده همسرم از روی اعتمادی که به آقای موسوی داشتند قبول کردند؛ مراسم عقد در جمع بسیار کوچکی خوانده شد و ما به سرعت از کشور خارج شدیم و بعد همسرم به من ملحق شد.شناسنامه: چند فرزند دارید؟جنتی: ۳ تا فرزند دارم.یک پسر و دو دختر.
شناسنامه: کجا به دنیا آمدند؟جنتی: پسر اول من در سال ۵۷ در دمشق به دنیا آمد.
شناسنامه: حاج خانم از اوضاع خواستگاری گلایه نمی کنند؟جنتی: نه. در خاطرات من این ماجراها بیان شده است.
شناسنامه: بعد از تبعید حضرت امام (ره) به پاریس سفری به لیبی داشتید تا با قذافی ملاقات داشته باشید. در این خصوص توضیحی بفرمائید.جنتی: شهروندان ایرانی در فرانسه در بدو ورود اقامت ۳ ماهه داشتند، ترس این وجود داشت که بعد از ۳ ماه نیز دولت فرانسه به حضرت امام (ره) برای خروج از فرانسه فشار آورد و به طور قانونی میتوانستند که اخراج کنند؛ باید برای این امر فکری می شد؛ به دلیل این که افکار و سخنان حضرت امام (ره) در دنیا منتشر شده بود امکان این وجود داشت که هیچ کشوری حاضر به اجازه اقامت ایشان در آن کشور نشود.از طرفی بسیاری از کشورها با شاه هم ارتباط داشتند و نمی خواستند روابطشان را به هم بزنند. به این دلیل تصمیم گرفتیم تا با برخی از کشورها صحبت کنیم که من به همراه آقای غرضی تصمیم گرفتیم با مقامات لیبی صحبت کنیم.یک هفته ای برای ملاقات با قذافی ما را معطل کردند؛ در آخرین لحظات بازگشت به فرانسه، در زمانی که در فرودگاه بودیم، اجازه ملاقات داده شد؛ اما ما دیگر مهر خروج از لیبی بر روی پاسبورتمان خورده بود و نمی خواستیم با این وضعیت برویم زیرا همین اتفاق برای امام موسی صدر هم افتاده بود که او را از فرودگاه و زمانی که مهر لیبی بر پاسبورتش خورده بود برگردانده بودند. با نگرانی به ملاقات با قذافی رفتیم چرا که امام موسی صدر در گذشته در آن کشور ناپدید شده بود به خصوص این که مهر خروج از لیبی بر پاسپورتهای ما خورده بود.این وضعیت بسیار نگران کننده بود و ترس این وجود داشت که به سرنوشت امام موسی صدر دچار شویم؛ ما را به پادگانی که قصر قذافی در آن بود، بردند و بعد از چند لحظه ای قذافی آمد و مسئله مطرح شد؛ قذافی از این ورود حضرت امام (ره) استقبال کرد و گفت اصلا لزومی ندارد که این مدت هم تمام شود ما از همین زمان آمادگی داریم که پذیرای ایشان باشیم. اعلام آمادگی هم کرد که ما هم می توانیم به شما پول و هم اسلحه بدهیم که ما اعلام بی نیازی کردیم و گفتیم احتیاجی نداریم.
شناسنامه: از امام موسی صدر چیزی نپرسیدید؟جنتی: نه؛ امکان طرح چنین مسئله ای در آن شرایط وجود نداشت؛ با این گزارش و با خوشحالی به پاریس خدمت حضرت امام (ره) رسیدیم؛ حضرت امام (ره) با بی اعتنایی بیان کردند قذافی قابل اعتماد نیست. تعبیر صحبتشان به این مضمون بود که با طناب قذافی نمیشود به چاه رفت. سخن حضرت امام (ره) همانند آب سردی بر بدن ما بود چرا که با تمام تلاشهایی که صورت گرفت و سختیها که تحمل شد، با چنین پاسخی از سوی حضرت امام (ره) مواجه شدیم؛ البته حضرت امام (ره) آیندهای را می دیدند که بر ما پوشیده بود.
شناسنامه: در ابتدای انقلاب رئیس صدا و سیمای خوزستان شدید؛ چطور این پیشنهاد به شما شد؟جنتی: آقای غرضی استاندار خوزستان شده بود. آقای غرضی به شورای سرپرستی آن زمان که آقای دکتر هادی، موسوی خوئینیها و اقای حداد عادل وآقای غضنفرپور بودند پیشنهاد داد که من مدیر صدا و سیمای خوزستان شوم؛ به این دلیل که پدر من نیز در اهواز در دادگاه انقلاب فعالیت می کردند علاقمند به حضور در کنار ایشان بودم، در نتیجه این پیشنهاد را پذیرفتم.
شناسنامه: ماجرای نماز جمعه را پدر بزرگوار شما تعریف کردند؛ اعلام از طریق رادیو و تلویزیون از طریق شما انجام شد؟جنتی: بله؛ در زمانی که ایشان میخواستند نماز جمعه را در دانشگاه برگزار کنند خبر رسید که گروههای چپ و مارکسیستها در دانشگاه سنگر بندی کردند تا نمازگزاران را مورد هجوم قرار دهند؛ نزدیک به زمان ظهر بود که مستقیم به استودیو رفتم.شناسنامه: خودتان پشت میکروفن رفتید؟جنتی: بله،این امر را اعلام کردم و از مردم خواستم در دانشگاه حضور پیدا کنند و با این افراد مقابله کنند؛ جمعیت بسیار عظیمی به سوی دانشگاه به راه افتادند؛ با حضور مردم اقدام آنها ناموفق شد و افراد فرار کردند.
شناسنامه: بعد از این عضو شورای سرپرستی صدا و سیما شدید؛ شما از طرف شهید بهشتی، از طرف شورای عالی قضایی به همراه اقای شیبانی معرفی شدید. دکتر حسن روحانی از مجلس و آقای غفاری و طارمی هم از دولت. در دیداری که با حضرت امام (ره) داشتید، ایشان به طور ویژه در زمینه موسیقی به شما ت ذکر می دهند که نظارت و توجه ویژه داشته باشید. که شما ذکر کرده بودید شاید امام نظر خاصی هم داشتند اما امام میفرمودند که صدای علمای بلاد درنیاید. در این خصوص صحبت کنید.جنتی: این سوالی بود که از سوی ما مطرح شد؛ مسئله موسیقی از جمله مسائلی بود که در ابتدای انقلاب بسیار مطرح بود؛ امام (ره) حدود این مسئله را مطرح نکردند ولیکن اذعان داشتند که به گونه ایی عمل نشود که سر و صدای علمای بلاد برخیزد.
شناسنامه: حتی یک جا بیان کردید که یک میان برنامه پخش کردید که کمی موسیقیاش تند بوده سریع حاج احمد آقا زنگ زدند.جنتی: بله. معلوم بود که امام(ره) برنامهها را رصد میکردند.حالا با این اوضاع فکر می کنید آن زمان که شما در شورای سرپرستی بودید کسی جرأت داشت درباره تک خوانی زنان با حضور امام و با این تأکیدات امام(ره)حرف بزند و چیزی پخش کند؟جنتی: آن زمان اصلا چنین بحثی مطرح نبود. به ذهن هم نمیآمد کسی بیاید و چنین چیزی را مطرح کند.
شناسنامه: الان چه طور است که علی آقای جنتی می گویند تک خوانی زنان اگر مفسدهای نداشته باشد ایراد ندارد، با توجه به این که این تجربیاتی که شما دارید هرکسی ندارد. بالاخره شما از زبان امام شنیدید حتی میگویید شاید امام خودشان هم نظراتی داشتهاند اما برای این که صدای علما درنیاید گفتهاند این کارها نشود. چه طور شما در سال ۹۲ این حرف را میزنید؟جنتی: اینجا هم که من مستقیما انگیزهای برای بیان این مطلب نداشتم. بعد هم دیگر ما به دلیل برخی از همین ملاحظات اصلا تا به حال اجازه تک خوانی به خانمها در جمع آقایان که مطلقا داده نشده است. به هیچ وجه در این یک سال و اندی علی رغم شایعاتی که انجام شده اجازه داده نشده است. دو مورد گروههای خانم ها بوده است که در بین آن نیز خواننده زن بوده است فقط این دو مورد برای خانمها اجرا شده است.
شناسنامه: یعنی اصلا برای غیرخانمها اجرا نشده است؟جنتی: نخیر اجرا نشده.
شناسنامه: سال ۶۶-۶۳ استاندار خوزستان شدید؛ در زمانی که جنگ بود پذیرش این مسئولیت بسیار سخت بود؛ این مسئولیت را به دلیل دوستی با آقای ناطق پذیرفتید؟جنتی: با آقای ناطق رفاقت و روابط دوستانه داشتیم و ایشان نسبت به من محبت داشتند ولیکن با توجه به شناخت من نسبت به استان خوزستان و آمادگی برای حضور در منطقه جنگی و کمکی در جهت پشتیبانی از جبهه این مسئولیت را پذیرفتم؛ این مسئولیت بسیار سنگین بود؛ از طرفی همانند باقی استانداران کشور باید مسائل و مشکلات مردم استان را حل می کردیم در کنار این نیز جایی بود که منطقه جنگی بود و از این استان جنگ آغاز شده بود.بمباران های زیادی که می شد. برخی از شهرها مانند دزفول مرتب بمباران می شد و باید از نزدیک میرفتیم و تفقدی از آسیب دیدگان صورت می گرفت. خود رزمندگان مرتب مکانهایی را برای فعالیت خود میخواستند.
شناسنامه: نخستین تجربه شما در زمینه وزارت ارشاد بعد از پایان استانداری خراسان معاون بین الملل وزارت ارشاد بود؛ در زمان آقای خاتمی بود؟جنتی: نه؛ در زمان آقای لاریجانی بود؛ در ابتدای حضور آقای لاریجانی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی من به عنوان معاون بین الملل شروع به کار کردم.
شناسنامه: در وزارت ارشاد آقای مهاجرانی نیز همکاری داشتید؟جنتی: بله؛ از سال ۷۱ تا ۷۷ در وزارت ارشاد بودم؛ ۳سال ابتدایی را به عنوان معاون بین الملل وزارت ارشاد فعالیت میکردم؛ بر اساس پیشنهادی که خدمت مقام معظم رهبری داده شد، قرار بر این شد تمام دستگاههای خارج از کشور که فعالیت فرهنگی دارند مثل مجمع تقریب مذاهب، مثل مجمع اهل بیت، مثل سازمان تبلیغات اسلامی حوزه بین المللیشان، با معاونت بین الملل ارشاد یکی شود تا از پراکنده کاری جلوگیری شود.از سال ۷۴ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی از ادغام نهادهای مختلف با معاونت بین الملل تشکیل شد؛ از آن زمان که آیتالله تسخیری رئیس سازمان شدند من به عنوان قائم مقام و معاون انتشارات تبلیغات سازمان فعالیت می کردم؛ در آن دوره نیز من بیشتر در شورای معاونین وزارت ارشاد شرکت داشتم.
شناسنامه: بعد از خارج نشین شدن آقای مهاجرانی با وی در ارتباط بودید؟جنتی: نه؛ به هیچ وجه ارتباط نداشتم.شناسنامه: نظر شما در خصوص وی بعد از این که به خارج رفتند چیست؟جنتی: آقای مهاجرانی در دوره ابتدای فعالیت خود با توجه به توصیههای مقام معظم رهبری مسیر را طی می کرد؛ به تدریج آقای مهاجرانی با نوع سیاستهایی که در حوزه فرهنگ از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ می شد، زاویه پیدا کرد؛ این امر سبب شد شخص مقام معظم رهبری نسبت به وزارت ارشاد مسئله پیدا کردند؛ در ادامه به تدریج نمایندگان مجلس این زاویه را احساس کردند.شناسنامه: در سال ۷۶ ستاد آقای ناطق یا آقای خاتمی بودید؟جنتی: در ستاد کسی نبودم؛ در روزهای آخر با آقای ناطق نوری همراهی داشتم.
شناسنامه: به ایشان رای دادید؟ فکر می کردید رای نیاورند؟جنتی: بله؛ فکر نمی کردم رای نیاورند.شناسنامه: چطور شد که سفیر ایران در کویت شدید؟ مدت طولانی هم بودید. دو دوره.جنتی: بله. با توجه به این که در حوزه بین الملل فعالیت میکردم و با وزارت خارجه مانوس بودم، در زمان دکتر کمال خرازی این پیشنهاد به من شد؛ با توجه به آشنایی که از قبل از انقلاب با کویت داشتم این مسئولیت را پذیرفتم و حدود ۴ سال در این مسئولیت در کویت بودم، تا سال ۸۱. که دوره بعدش از سال ۸۵ باز مجددا نزدیک به ۴ سال رفتم.شناسنامه: سال ۸۴ به چه کسی رای دادید؟جنتی: به آقای هاشمی رای دادم.
شناسنامه: چطور شد که معاون سیاسی وزارت کشور دولت آقای احمدی نژاد شدید با توجه به این که اصولا کسانی در این پست قرار می گیرند که رای آنها به رئیس جمهور باشد؟جنتی: در آن زمان در ستاد آقای هاشمی فعالیت می کردم؛ اعتقاد قلبی من این است که بعد از انتخابات هر کسی رئیس جمهور شود، چه من به او رای داده باشم و چه نداده باشم، نیاز به وجود من باشد باید کمک کنم؛ در آن زمان آقای پور محمدی به عنوان وزیر کشور انتخاب شد و این پیشنهاد را وی داد و با آقای احمدی نژاد نیز هماهنگ شده بود. چون بر اساس دستور العمل که آقای احمدینژاد ابلاغ کرده بود همه وزرا باید معاونینشان را هماهنگ می کردند ان هم معاون سیاسی که مهم هم بود.بعد که آقای احمدی نژاد فهمید ما با آقای هاشمی همراهی داشتیم بر آقای پور محمدی فشار فوق العادهای وارد کرد که ما را کنار بگذارد؛ آقای پور محمدی تا یک سالی مقاومت کردند ولیکن من راضی به فشار بر آقای پور محمدی نبودم و خود قبول کردم که کنار بروم.
شناسنامه: مگر امکان دارد آقای احمدی نژاد از ابتدا خبر نداشته باشد که در ستاد آقای هاشمی فعالیت داشتید؟جنتی: ممکن است اطلاع نداشته باشند؛ به هر حال بعد از انتصاب ما حساسیت نسبت به ما ایجاد شد در حالی که طول آن مدت، تمام سخنرانیهای من دفاع از مواضع دولت بوده است.شناسنامه: دوباره به کویت رفتید؛ گفته میشود در سیستم وزارت خارجه مرسوم نیست که سفیری که دو دوره یک جا بوده دوباره دور سوم بفرستند. اما شما را فرستادند.جنتی: اکنون این گونه نیست البته ما خیلی کارهای خلاف عرف بین المللی انجام می دهیم که یکی نیز این امر است که تعدادی از سفرا دو یا سه بار به یک ماموریت در کشور فرستاده شدند؛ ممکن است یک نفر به عنوان کارشناس یا نفر دوم در یک کشوری باشد و در دوره بعد به عنوان سفیر برود و هیچ مشکلی هم ندارد و کاملا متعارف است ولی در دوره دوم که قرار شد من بروم آقای احمدی نژاد اصرار بر رفتن من به کویت بود؛ در حالی که با توجه به اشرافی که به برخی دیگر از کشورهای حوزه خلیج فارس داشتم، با اصرار آقای احمدی نژاد به کویت رفتم.
شناسنامه: سال ۸۸ نیز کویت بودید؟جنتی: بله؛ تا سال ۸۹ کویت بودم.
شناسنامه: در انتخابات ۸۸ به چه کسی رای دادید؟جنتی: در این انتخابات رای مخفی بود؛ قرار بود رایها عنوان نشود.شناسنامه: در باقی انتخابات نیز رای مخفی بود ولی بیان کردید.جنتی: به آقای احمدی نژاد رای ندادیم.
شناسنامه: فتنه بزرگ سال ۸۸ شما را هم نگران کرد؟جنتی: اخباری از گوشه و کنار دنیا می شنیدیم که در مقابل سفارت خانهها تجمع کردند؛ در مقابل سفارت خانه ایران در کویت نیز این تجمع وجود داشت؛ ما چند روز درگیر این وضعیت بودیم و همواره با مقامات امنیتی در تماس بودیم که افرادی که اعتراضی دارند نیایند به سفارت نزدیک شوند. پلیس کویت نیز همکاری و هماهنگی لازم را داشت.در انتخابات آن دوره از بین ۱۹ هزار نفر ایرانی که در کویت بودند و در این انتخابات شرکت کردند ۱۱ هزار نفر به اقای احمدی نژاد رای دادند؛ به هر حال افرادی که آقای موسوی رای داده بودند معترض بودند.
شناسنامه: به دلیل ارتباطی که در گذشته با آقای موسوی داشتید تلاشی برای آرام کردن فضا نکردید؟جنتی: ارتباطی با داخل کشور به آن معنا نداشتیم.
شناسنامه: در سال ۸۹ خبری مبنی بر کشف شبکه جاسوسی ایران در کویت منتشر شد؛ هم زمان با پایان دوره سفارت شما بود؛ این مرتبط با دوره سفیری شما بود؟جنتی: ارتباطی نداشت. خبرهایی که در ویکی پدیا در خصوص زندگی نامه من وجود دارد به اشتباه نوشتند که من را بازگرداندند؛ اصلا این گونه نبوده است؛ ماموریتهای من معمولا در دورههای اخیر در وزارت خارجه ۳ ساله بوده است و گاهی بر حسب انتخاب فرد جایگزین تمدید میشد؛ من مدت ۶، ۷ ماه هم مدتم را آقای متکی تمدید کرده بودند.
شناسنامه: آن جریان شبکه جاسوسی چه بود؟جنتی: این معمولا جریاناتی هستند که تلاش دارند دولت کویت را بترسانند که ایران دارد در آن جا دخالت میکند ؛ تا کنون چندین بار اتفاق افتاده است که برخی اتباع خود را بازداشت میکنند و بعد عنوان میکنند با برخی عناصر در داخل ایران مرتبط بودند و جاسوس هستند؛ کویت مطبوعاتی دارد که همواره مخالف ایران قلم میزدند و این مطبوعات به این قضایا دامن میزدند؛ تا امروز نیز تمام موارد ثابت شده است که ایران دخالتی نداشته است؛ مقامات کویتی نیز به این امر اعتراف دارند.
شناسنامه: چه شد که آقای روحانی شما را برای این سمت انتخاب کرد؟جنتی: زمانی که آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شدند و به دنبال انتخاب اعضای کابینه خود بودند، افراد متعددی برای وزارت خانههای مختلف از جمله وزارت ارشاد مطرح بودند؛ به دلیل این که ۱۲-۱۰ سال در وزارت امور خارجه فعالیت می کردم، علاقه داشتم به عنوان یک کارمند یا مدیر در وزارت امور خارجه ادامه فعالیت کنم با این که بازنشسته بودم و در مرکز تحقیقات کار پژوهشی و تحقیقاتی آن هم در حوزه سیاست خارجه به خصوص خاورمیانه و کشورهای عربی انجام میدادم.در نهایت اقای روحانی بعد از بررسیهای مختلف با افراد متعدد به من وزارت ارشاد را پیشنهاد کردند و من نیز به شدت ابا و امتناع داشتم چرا که کم و بیش با مشکلات و حاشیه های این وزارت خانه آشنا بودم؛ آقای روحانی بر پذیرش این سمت از سوی من اصرار فوق العاده داشتند.به آقای روحانی گفتم که حاضر به پذیرش مسئولیت در برخی وزارتخانههای دیگر هستم.
شناسنامه: کجاها را گفتید؟جنتی: مثلا وزارت کشور ولیکن آمادگی برای حضور در وزارت ارشاد نداشتم ولیکن تنها گزینه آقای روحانی بعد از بررسیها من بودم.
شناسنامه: قبل از شما با چه کسانی در خصوص پذیرش این مسئولیت صحبت شد؟جنتی: با افراد دیگری صحبت شده بود، شاید ضرورت نداشته باشد در این برنامه عنوان شود.
شناسنامه: ارتباط با مجلس چگونه است؟جنتی: ارتباط ما خوب است و مشکلی با مجلس نداریم.
شناسنامه: یعنی ارتباط آنها خوب نیست؟جنتی: نه؛ برخی از دوستان در مجلس بر برخی نکات بحث دارند که همواره اعلام آمادگی کردیم و به کرات در کمیسیون فرهنگی حضور یافتیم.
شناسنامه: برخی از روزنامهها که حالا طرفداران و هم نظر با دولت هستند، هر از چند گاهی بحث استیضاح شما را کلید میزنند؛ قصد دارند شما را از موضع استیضاح دور نگه دارند یا میخواهند وضعیت مجلس و دولت را تیره نشان دهند.جنتی: از هدف آنها اطلاع ندارم؛ بالاخره بر اساس برخی اظهارات این امر را بیان می کنند؛ اخیرا یکی از نمایندگان مجلس اظهار کرده بودند که قرار است فردا استیضاح فلانی را تقدیم هیات رئیسه کنیم؛ این امر منشا پرداختن برخی مطبوعات به این مطلب شده بود. حالا یکی بیاید بگوید امضاکنندگان به حد نصاب رسیده است یکی بگوید نرسیده. یکی بگوید مطرح نیست.
شناسنامه: آیا دفاع و اشاعه ارزشهای انقلاب را در برنامه خود دارید؟جنتی: قطعا این گونه است؛ هم در برنامهای که به مجلس ارائه دادم و هم در سخنرانی که در مجلس انجام دادم و هم در تمام اظهارات و مصاحبههای خود به این امر اذعان دارم؛ من همواره به این نکته پای فشردهام که نسبت به ارزشهای انقلاب و باورهای انقلابی خود نگاه عمیق داریم؛ به خصوص در حوزه فرهنگ اعتقاد عمیق دارم که سیاستهای مقام معظم رهبری در حوزه فرهنگ در بخش های مختلف بیان کردند باید دقیق اجرا کنیم.آقای روحانی نیز بر این نکته تاکید دارند که ممکن است مقام معظم رهبری نسبت به برخی از وزارت خانه ها نظر خاصی نداشته باشند ولیکن نسبت به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مساله فرهنگی عنایت خاص دارند بنابراین تمام توجهات ایشان باید مورد توجه قرار گیرد.
شناسنامه: چه روشهایی را پیش روی دارید؟ زیرا این حرف در مقام صحبت آسان است. شما هم که فرد بسیار باتجربه هستید.جنتی: مقام معظم رهبری این را تبیین کردند؛ ایشان بارها فرمودهاند که ما جبهه فرهنگی انقلاب داریم که باید از این عناصر مومن و پایبند به ارزش های انقلاب در این زمینه بهره ببریم به خصوص نیروهای جوانی که وارد این صحنه می شوند حالا چه در حوزه سینما چه هنرهای نمایشی این افراد باید از سوی وزارت خانه مورد حمایت قرار گیرند.برخی در آن طرف قرار دارند که ممکن است با انقلاب زاویه داشته باشند، ایشان با این که این افراد کار خود را بکنند بحثی ندارند ولیکن روی این که ما جبههای را که با انقلاب زاویه دارند حمایت کنیم بحث است. که آن را هم طبق سیاستهایی که ایشان ابلاغ میکنند دنبال میکنیم.ما در حوزه سینما مواردی که در سال ۸۹ مقام معظم رهبری در دیدار با مدیران حوزه سینما مطرح کردند، تمام را به سازمان امور سینمایی ابلاغ کردیم که دقیقا در حوزههای متخلف و بخشها عمل کنند؛ در حوزه هنرهای نمایشی همین است. در حوزه کتاب نکاتی که ایشان در طول دو دهه مطرح فرمودهاند و همه نیز تدوین شده است دقیقا مورد توجه است ممکن است گاهی اشکالی جزئی در کتابی پیدا شود. وقتی در سال ۹۲، شصت و شش هزار عنوان کتاب چاپ می کنیم که بیش از ۵۰ درصد آن چاپ اول هستند ممکن است در ۵ تا کتاب هم مشکلی بوده که از زیر دست ویراستار یا بررسی کننده در برود. این ها به نظرم قابل اغماض است.
شناسنامه: به نظر خود در این مدت در این مسیر موفق بودید؟جنتی: اقدامات فوق العاده خوبی صورت گرفته است؛ در حوزه کتاب قبل از ما حدود۴-۳ سال هیئت نظارت بر کتاب نداشتیم؛ در طول این دوره ۲۱ نفر از شخصیتهای علمی، فرهنگی و فرهیخته به شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی و تائید شدند تا در این زمینه شروع به فعالیت کنند.شورای پروانه ساخت فیلم، شورای پروانه نمایش فیلم و در تمام حوزهها افراد اهل نظر تعیین شدند؛ من کار را به اهل آن واگذار کردم همان گونه که در سخنرانی خود در مجلس برای رای اعتماد این امر را مت ذکر شدم. در حوزه معاونتها و چه در حوزه مدیران معمولا کسانی هستند که هم دارای فکر خاص هستند و هم بدون گرایش خاصی وهم اهل نظر هستند
شناسنامه: در جایی اذعان کردید فرهنگ باید از مسائل سیاسی و امنیتی جدا شود؛ میدانید که عرصه نظامی و امنیتی در عرصه فرهنگی متمرکز شدند و در این زمینه فعالیت میکنند؛ صحبت شما را چگونه میتوان معنا کرد؟جنتی: به یاد ندارم چنین تعبیری کرده باشم. من هیچ جا یادم نمیآید. اما این که نباید به مسئله فرهنگ نباید نگاه امنیتی داشته باشیم را بیان کردم؛ باید بر اساس معیارهای ارزشی که مسئله فرهنگ دارد به این مسئله نظر شود.شناسنامه: تا چه میزان به تهاجم فرهنگی معتقد هستید؟جنتی: در سخنرانی خود در مجلس در جریان رای اعتماد داشتم این مسئله را مطرح کردم؛ تهاجم فرهنگی را یک توهم نمیدانیم بلکه یک واقعیت است. مقام معظم رهبری نیز بیش از دو دهه بر این مسئله تاکید دارند؛ این امر جزء باورهای ما است و امری است که به آن عمل می شود و به دنبال مقابله با آن هستیم.در طی این مدت کتابهای بسیاری برای مجوز انتشار وارد شدند که احساس کردیم در این چارچوب می گنجد، در نتیجه مجوز چاپ به آنها داده نشد.
شناسنامه: در خصوص ممیزی کتاب دو نقل قول متفاوت از شما عنوان شده است؛ ممیزی قبل از نشر باید به ممیزی بعد از نشر منتقل شود و بعد از چند روز عنوان کردید بردن ممیزی به بعد از نشر صلاح نیست؛ کدام یک از این دو نظر اشتباه بوده است؟جنتی: گفته نشده است صلاح نیست. در ابتدای ورودم به وزارت ارشاد بر اساس بعضی از اظهارنظرهایی که آقای روحانی هم در دوران مبارزات انتخاباتیشان داشتند من بیان کردم ممیزی قبل از نشر را می توانیم حذف کنیم و به دست ناشرین سپرده شود؛ ناشرین بر اساس قوانین نشر ممیزی کنند؛ بعد از نشر در وزارت ارشاد ممیزی شود؛ فرد به دلیل آگاه بودن از قوانین رعایت ضوابط را انجام می دهد تا بعد از چاپ از سوی وزارت ارشاد گفته نشود فلان صفحه حذف شود و فلان قسمت باید تغییر کندو ناشران این امر را نپذیرفتند و برخی اذعان داشتند که وزارت ارشاد قصد دارد سانسور را از خود به ناشران منتقل کند؛ در نتیجه ما خود طبق ضوابط نشر خودمان وظیفه داریم این کار را بکنیم . و هیئت نظارت که ما به شورای انقلاب فرهنگی معرفی کردیم برای این بود این وظیفه را انجام دهد. بعد از ۲ ماه اعلام کردیم تمام ضوابط ممیزی نشر را قبول داریم و بر طبق قانون اعمال می کنیم و تا کنون نیز به این نحو اعمال شده است.
شناسنامه: راه حل همان راه حل قدیمی است که انجام میشود؟جنتی: بله؛ همان راه حلی که در گذشته انجام می شد؛ البته هیات نظارت بر کتاب مباحثی را درون خود داشتند؛ باید به برخی از نهادها که شناخته شده هستند، مجوز داده شود تا خودشان اگر شورای کتاب دارند که مورد اعتماد هستند آن شورا اگر تصویب کرد تصویب وزارت ارشاد تلقی شود.
شناسنامه: چندین بار از فهرست ممنوع القلمها صحبت کردید در دوره دولت قبل. معاون فرهنگی شما اعلام کرده است سند مکتوبی در این زمینه وجود ندارد و این امر شفاهی بوده است؛ این اذعان درست است؟جنتی: منظور از مکتوب این است که جایی نوشته نشده است که لیست کرده باشند بگویند این مثلا ۷۰، ۸۰ تا آدم هر چه کتاب آوردند نباید بپذیریم. چنین لیستی نبوده است. ما آن را که بحث کردیم گفتیم بله ما آن را قبول داریم یک سری از افراد هستند که این ها آدمهای بدنام و وابسته به رژیم گذشته هستند و شخصیتهایی هستند که مورد تأیید نیستند اما این که شما بیایید یک مجموعه را فقط به خاطر اسمش رد کنیم مورد قبول نیست کتاب را بررسی می کنیم؛ اگر محتوا مورد قبول ما باشد، تائید می شود.
شناسنامه: الان مثلا داریم کسانی را که بر اساس ضوابط، نهادهای امنیتی این افراد را به شما ابلاغ کرده باشند جنتی: بله؛ وجود دارد. منتهی سیاست کلی این است که محتوای کتاب بررسی شود لذا بسیاری از کتاب هایی که در گذشته تنها به دلیل نام مولف یا ناشر رد شده بود، مورد بررسی قرار گرفت و برخی با اصلاحات و برخی بدون اصلاحات مورد تائید قرار گرفته است و اجازه چاپ داده شده است.
شناسنامه: مجوز به دفن دو فردی که موسیقی زیرزمینی کار میکردند در دوره شما خبرساز شد؛ ماجرا چه بود؟جنتی: بارها در این باره توضیح دادیم ولیکن برخی هم چنان بر حرف خود پافشاری می کنند؛ دو فرد این گروه برادر بودند که با فرد ثالثی گروه موسیقی تشکیل دادند و نام گروه را سگهای زرد گذاشتند؛ اختلافاتی با هم پیدا کردند و نفر ثالث به این دو نفر تیراندازی کرده بود و این دو برادر را کشته بود.بحث انتقال جنازه این دو به ایران مطرح شد. نهاد غیر دولتی در خارج کشور تحت عنوان انجمن قربانیان خشونت هزینه حمل جنازه این افراد را پرداخت کرده بود و به ایران آوردند؛ ما را متهم کردند که ۱۰۰ هزار دلار برای حمل این جنازهها به ایران هزینه کردیم که ما از این امر بی خبر بودیم.در دوران وزرای گذشته توافقی با شهرداری تهران شده بود مبنی بر این که قطعه ای به هنرمندان اختصاص داده شود؛ این که چه کسانی هنرمند شناخته می شود و باید در این قطعه دفن شود شورای شهر با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هماهنگ می کردند؛ این افراد را از وزارت ارشاد استعلام کردند.این افراد قربانی خشونت بودند و والدین این دو مقتول از افراد مورد تائید وزارت ارشاد و سینماگر بودند،اعلام شد می توانند در قطعه هنرمندان دفن شوند؛ دخالتی دیگری در این داستان نداشتیم و باقی سخنان اتهامات ناروا است.
شناسنامه: پس صدور مجوز دفن آنها در قطعه هنرمندان بیشتر به خاطر پدر آنها بود؟جنتی: خود این خانواده هنرمند بوده است و این که داغدیده بودند، در نتیجه مجوز دفن این جنازه در قطعه هنرمندان صادر شد.
شناسنامه: این که از پدر شما در برخی محافل و مطبوعات نوشته میشود، چه حسی پیدا می کنید؟جنتی: خود ایشان معمولا با سعه صدر برخورد میکنند. من از این جهت که پدر من است ناراحت می شوم. با این که واکنشی نشان نمی دهم ولیکن آدمی بر اساس علایق عاطفی خود دوست ندارد درباره پدر و یا برادرش از این صحبت ها بشنود.
شناسنامه: تا چه اندازه با پدر اختلاف نظر دارید؟جنتی: بسیار اندک؛ برخی گمان می کنند اختلاف سلیقه ما بسیار است ولیکن در واقعیت این گونه نیست؛ گاهی در برخی مسائل سیاسی اختلاف نظر وجود داشته است، مربوط به الان هم نیست مثلا در دو دهه گذشته ممکن است اختلافاتی وجود داشته است. در کمال احترامی که من نسبت به پدر دارم و محبتی که پدر نسبت به من دارند این اختلاف نظر وجود داشت.شناسنامه: چه اندازه پدر را دوست دارید؟جنتی: این واضح است؛ جدای از این که پدر بنده است، از نظر معنوی مربی من هستند؛ اگر چیزی داشته باشم بخش عمده آن مرهون تربیت پدر است؛ زهد، تقوا، ورع و ساده زیستی و خصلتهای والای اخلاقی ایشان برای من قابل لمس و مشاهده است بنابراین برای ایشان احترام بسیاری قائل هستم با توجه به این که اختلاف سلیقه هایی در برخی مسائل سیاسی یا فرهنگی وجود دارد.
شناسنامه: آخرین توصیه ایشان به شما چه بود؟جنتی: به یاد ندارم؛ شاید زمانی به من گفتند به گونه ای عمل نکنید که بهانه دست کسی بدهید؛ این نکته ای بود که به یاد دارم به من گوشزد کردند.
شناسنامه: پدر بزرگوارتان اذعان داشتند در بحث های شما و پدر، والده از ما طرفداری میکنند.جنتی: ما به طور مرتب هفته ای یک بار خدمت پدر می رسیم و مباحث مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... مطرح میشود.
شناسنامه: تلاشی برای بازگشت اخوی به مسیر انجام دادید؟جنتی: بله؛ در دومین دفعه دستگیری و ورود به زندان، به عنوان عضو سازمان مجاهدین خلق دستگیر شد؛ در زندان عملا همراه این سازمان بود، وقتی او از اعضای سازمان فاصله گرفته بود حتی زندانیان وی را بایکوت کرده بودند ؛ این طور هم برای او میشد زندان در زندان. بعد از آزاد شدن از زندان، او را به عنوان عضوی از سازمان مجاهدین خلق می شناختند که تفکر آنها را دنبال می کرد.در اواخر ۵۷ و بعد سال ۵۸ با وی رفت و آمد داشتم، یک مدت هم که بیشتر در اصفهان بود و در یک دوره کاندید سازمان مجاهدین خلق بود؛ کاندید جنبش مجاهدین بحث می کردم با ایشان منتهی روش وی و برخی دوستان ما که بعد به این سازمان پیوستند، این بود که بعد از بحث طولانی مدت پاسخی از سوی آن ها نمی شنیدید؛ برادر من نیز این گونه بود؛ اصولا استدلالی نداشتند و پاسخی نمی دادند. در قم مثلا از جمله افرادی که با من هم پرونده بود و جز گروهی بود که تشکیل داده بودیم، او هم زندان بود و بعد پیروزی انقلاب آزاد شد. یک بار در قم با ایشان صحبت کردم و گفتم در خارج زندان این حوادث گذشته مجاهدین خلق این برخوردها را داشتند اخرش گفت فرمایشی ندارید و رفت.
شناسنامه: ایشان از شما کوچکتر بودند؟جنتی: حدود سه سال کوچکتر بودند.
کد خبر: ۴۸۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۶
رییسجمهور گفت: امان از آنهایی که مسیر و جاده حق را منحرف میکنند و نمیگذارند جامعه و مردم به آن هدف نهایی و سعادت دست پیدا کند.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
رییسجمهور گفت: آن وقت که باطل در لباس باطل است مردم کمتر منحرف میشوند، اما وقتی باطل لباس حق را پوشاند انحراف مردم بسیار آسان است.
حجتالاسلام و المسلمین حسن روحانی با حضور در آیین سوگواری اباعبداللهالحسین (ع) و یاران وفادارش که ظهر امروز (یک شنبه) در نهاد ریاستجمهوری برگزار شد، با بیان اینکه یکی از پیامهای کربلا، جلوگیری از مسیر حق از انحراف و بدعت است، گفت: مهمتر از مسیر هدایت و حق آن است که چنین مسیری حفاظت و حراست شود.
وی تاکید کرد: اگر کسی به شما برای نجات بهترین راه را نشان دهد، اما در این مسیر کسی شما را به هر دلیلی منحرف کند شما به مقصد نهایی نخواهد رسید.
رییسجمهور در ادامه گفت: امان از آنهایی که مسیر و جاده حق را منحرف میکنند و نمیگذارند جامعه و مردم به آن هدف نهایی و سعادت دست پیدا کند.
روحانی با بیان اینکه پیام کربلا، حراست از آن جاده مستقیم است، افزود: فداکاری امام حسین (ع) و یاران ایشان برای آن بود که دین خدا از انحراف و مسیر نادرستی که دیگران به وجود آورده بودند و طی آن اسلام را تحریف میکردند و به نام دین، غیردین را به مردم معرفی میکردند و به نام مسجد، راه غیرمسجد را نشان میدادند و به نام قرآن، مفاهیم غیرواقعی قرآن را برای مردم تبیین میکردند مصون بماند.
وی تاکید کرد: آن زمان که باطل در لباس باطل است مردم کمتر منحرف میشوند اما اگر باطل لباس حق را بپوشد و پرچم حق به دوش فرد ناصالح گذاشته شد آن وقت انحراف مردم بسیار آسان است.
رییسجمهور با بیان اینکه در دنیای امروز هم مردم را به نام نجات انسان به مسیر انحراف میکشانند، افزود: پیام کربلا این است که راه حق را حفاظت کنیم ولو اینکه نیاز باشد که خود و عزیزترین افرادمان را در مسیر فداکاری و شهادت قرار دهیم.
روحانی گفت: امام حسین (ع) هر چه دارد از پیمغبر دارد و هدایت برای اوست و اوست که اشرف مخلوفات و خاتم رسول است. حسین (ع) شاگرد مکتب رسول خدا و شاگرد مکتب قرآن است.
رییسجمهور با بیان اینکه وقتی جاده واقعی از دست مردم گرفته شده بود و آن قرآن واقعی به قرآن دیگری تبدیل شد این حسین (ع) بود که دین را از انحراف حفاظت و حراست کرد، گفت: اگر امروز معنای واقعی اسلام و قرآن در جامعه ما وجود دارد، در سایه پیغمبر (ص) است، اما صحت و عدم انحراف و مسیر مستقیم آن به خاطر اباعبداللهالحسین (ع) است.
وی گفت: ما امت پیامبر(ص) هستیم و هدایت ایشان را دریافت میکنیم. همچنین ما شیعه حسین (ع) هستیم و آن راه تثبیت شده بحق و اسلام واقعی که از صحنه کربلا تبیین شده است را میپیماییم و انشاءالله در روز قیامت ما را به نام اماممان امیرالمومنین (ع) حسن بن علی، حسین بن علی، به نام ائمه هدی و ولی عصر امام زمانمان (عج) صدا بزنند.
روحانی در پایان سخنان خود به ذکر مصیبت حضرت علی اکبر (ع) پرداخت.
کد خبر: ۴۸۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۱
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
شفقنا به نقل از البلد نوشت: رسانههای گروهی عربی و بینالمللی در مدت اخیر اقدام به انتشار برگهای با مهر رسمی داعش کردند که در آن قیمت زنان اسیر مسیحی و ایزدی ذکر شده است.
قیمت اسیران زن با توجه به سن آنها به این ترتیب آمده است:
تمام کودکان اعم از دختر و پسر یک تا 9 سال، 200 هزار دینار
دختران از سن 10 تا 20 سال، 150 هزار دینار
زنان از سن 20 تا 30 سال، 100 هزار دینار
زنان از سن 30 تا 40 سال، 75 هزار دینار
زنان از سن 40 تا 50 سال، 50 هزار دینار
در پایان، بر کُشتن افرادی که از این قیمتهای پیروی نکنند تاکید شده و خرید بیش از سه زن ممنوع اعلام شد.
کد خبر: ۴۸۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۱
مدیر عامل صندوق ذخیره فرهنگیان گفت: اعضای موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان از مزیت «سهم واریزی دولت» به میزان «سهم واریزی عضو» برخوردار بوده و در زمان خروج از موسسه به دلیل بازنشستگی، از کار افتادگی، بازخرید آن را دریافت میکنند.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
شهاب الدین غندالی مدیر عامل موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان با اشاره به اینکه سهم دولت یکی از مهمترین جذابیتها و مزایای موسسه است که با هدف افزایش قدرت مالی اعضای آن در دوران بازنشستگی و یا خروج از صندوق، به اعضا پرداخت میشود، گفت: این تعهد از طریق یک سند رسمی و بالادستی، یعنی در برنامه دوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (تبصره ۶۳) و در اساسنامه موسسه نیز آمده (بند ۱ ماده ۵) و در برنامههای سوم و چهارم توسعه نیز تنفیذ شده است.
وی افزود: در برنامه دوم توسعه پس از الزام دولت به تأسیس صندوق ذخیره فرهنگیان و واریز سهم عضو تا سقف ۵ درصد حقوق و مزایای وی، به طور مشخص ذکر شده است: «دولت موظف است همه ساله معادل مبلغ فوق (سهم واریزی اعضا) را که به همین منظور در بودجه سالانه منظور میشود، به صندوق واریز کند.
غندالی تأکید کرد: در برنامه سوم توسعه نیز به صراحت آمده است که «دولت موظف است همه ساله معادل سهم واریزی اعضا به صندوق ذخیره فرهنگیان، به طور کامل در ردیف اعتباری خاص در بودجه سال مربوطه منظور و پرداخت کند.»
وی افزود: حتی فراتر از این، در برنامه سوم به موضوع تسویه بدهی دولت با موسسه نیز تأکید شده و آمده است: «دولت موظف است دیون خود نسبت به صندوق ذخیره فرهنگیان را در لوایح بودجههای سالیانه درج و نسبت به تسویه آن اقدام کند.»
مدیر عامل صندوق ذخیره فرهنگیان گفت: در برنامه چهارم توسعه نیز مفاد مربوط به موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان که در برنامههای دوم و سوم آمده بود، برای دوره برنامه چهارم نیز تنفیذ شده است.
غندالی با اشاره به اینکه مدیران وقت موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان در زمان تدوین برنامه پنجم توسعه که در تاریخ ۱۵ دی ماه ۱۳۸۹ به تصویب رسید، نتوانستند موضوع صندوق را در این برنامه بگنجانند، گفت: با این حال هیچ خدشهای بر ادامه فعالیت موسسه و تداوم واریز سهم دولت به صندوق ذخیره فرهنگیان وارد نشد و سهم واریزی همچنان پرداخت شده است.
وی اضافه کرد: دلیل اصلی چنین موضوعی، استناد به تبصره ۶۳ برنامه دوم توسعه بود که در آن بر همه ساله بودن و معادل مبلغ سهم واریزی اعضا اشاره شده است.
غندالی اظهار داشت: از سال ۱۳۹۰ به بعد، هر ساله موضوع سهم واریزی دولت به موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان در قانون بودجه کل کشور و یا در ردیفهای بودجه وزارت آموزش و پرورش آمده و در نهایت نیز پرداخت شده است.
وی ادامه داد: به طور نمونه در قانون بودجه سال ۱۳۹۲ آمده است که «به وزارت آموزش و پرورش اجازه داده میشود در سال ۱۳۹۲ اموال غیر منقول خود را پس از تغییر کاربری و از طریق انتشار آگهی مزایده عمومی واگذار کند و (در شرایط مساوی اولویت با صندوق ذخیره فرهنگیان است)، وجوه دریافتی از این بابت به حساب درآمد عمومی کشور نزد خزانه دار کل کشور واریز شود تا به منظور بدهی سهم دولت به صندوق ذخیره فرهنگیان هزینه شود.
مدیر عامل موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان خاطرنشان کرد: در قانون بودجه سال ۱۳۹۳ (ردیف ۱۶ جدول ۱۸ پیوست این قانون) کل کشور نیز مقرر شده تا سقف مبلغ ۶ هزار میلیارد ریال بابت رد دیون دولت به صندوق ذخیره فرهنگیان و صندوق بازنشستگی نفت از محل اجرای اصل ۴۴ و … پرداخت یا تسویه و سپس تهاتر کند.
وی اضافه کرد: سهم موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان بر اساس گزارش سازمان حسابرسی، مبلغ ۳۰۵۲ میلیارد ریال بوده است؛ البته سهم واریزی دولت معمولا با تأخیر انجام شده و به همین دلیل در حال حاضر دولت به موسسه بدهکار است.
غندالی تصریح کرد: این در حالی است که تعهد موسسه نسبت به دریافت سهم واریزی دولت، منظور کردن در حساب اعضا و پرداخت آن به بازنشستگان و فرهنگیان خارج شده از موسسه، یکی از حوزه های افزایش اعتماد و اطمینان فرهنگیان عضو صندوق ذخیره فرهنگیان بوده است و این مساله در افزایش مداوم اعضای موسسه نمایان است.
وی یادآورشد: به رغم کاهش محسوس استخدام معلمان جدید در آموزش و پرورش به ویژه در یک سال اخیر، افزایش اعضای موسسه از ۷۵۰ هزار نفر به بیش از ۸۱۵ هزار نفر رکوردی چشمگیر محسوب می شود که تقریبا در تاریخ فعالیت موسسه نادر بوده است.
به گفته غندالی، در کنار این، افزایش مزایا و خدمات رفاهی، مشوق و جذابیت مطلوبی از نظر فرهنگیان است و تغییر رویکرد موسسه به سمت یک بنگاه اقتصادی و رفاهی باعث شده تا مزایای عضویت در موسسه بیش از پیش گسترده تر و به تبع آن ملموس تر شود.
مدیر عامل صندوق ذخیره فرهنگیان گفت: در حالی که طی دو دهه فعالیت موسسه تعداد معدودی از فرهنگیان موفق به دریافت خودرو لیزینگی شده بودند، فقط طی سال مالی ۹۱-۹۲ و ۹۲-۹۳ به ترتیب ۱۴ هزار و ۴۷۶ و ۲۲ هزار و ۵۰۵ خودور لیزینگی بین فرهنگیان عضو موسسه توزیع شد که با مجموع توزیع خودرو در ۱۰ سال قبل از آن برابری میکند.
وی ادامه داد: برای سال ۹۳-۹۴ حدود ۵۰ هزار خودرو پیش بینی شده است و عمده گسترش فعالیتهای شرکت بیمه معلم و شرکت خدمات مسافرتی و جهانگردی زاگرس و ارتباط تنگاتنگ آن با جامعه آموزش و پرورش طی یک سال اخیر و به دنبال آشتی این شرکت با خانواده بزرگ فرهنگیان کشور اتفاق افتاده است.
غندالی افزود: این در حالی است که این شرکتها سالهاست جزو مجموعه صندوق بودهاند؛ اما پیش تر اعتقاد به همکاری و همافزایی مجموعه صندوق ذخیره فرهنگیان و جامعه آموزش و پرورش کمرنگ بوده است؛ البته میزان بازدهی موسسه نیز همیشه یکی از جذابیت های صندوق ذخیره فرهنگیان بوده؛ اما عبور سود موسسه از مرز ۱۰ هزار میلیارد ریال طی سال مالی گذشته، غیر قابل چشم پوشی است.
غندالی اظهار داشت: شفاف سازی فعالیتهای اقتصادی و رفاهی موسسه و ایجاد اتاق شیشه ای به طور بی سابقهای این امکان را در اختیار فرهنگیان عضو موسسه قرار داده تا بتوانند به صورت دائمی بر فعالیتهای این نهاد نظارت داشته باشند که این روند زمینه ساز اهتمام جدی مدیران مجموعه در رفع نقایص و ناکارآمدی های گذشته و همچنین افزایش کارآیی و سودآوری صندوق ذخیره فرهنگیان خواهد بود.
وی ادامه داد: لازم به ذکر است برخی از انتقاداتی که نسبت به نحوه جذب اعضای جدید، عدم طرح موضوع سهم واریزی دولت در برنامه پنجم توسعه و در نهایت نحوه عملکرد موسسه مطرح شده، از سوی افرادی است که بخشی از این مشکلات ماحصل کارکرد ایشان در زمان مدیریت بر صندوق ذخیره فرهنگیان است.
مدیر عامل موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان خاطر نشان کرد: تیم مدیریتی موسسه به دنبال این است که موضوع پرداخت «سهم واریزی دولت» به موسسه را در برنامه ششم توسعه بگنجاند.
منبع/فارس
کد خبر: ۴۸۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۰
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش خبرگزاری فارس از گچساران، در پیام آیتالله العظمی نوری همدانی به کنگره ملی بیبیحکیمه (س) که از صبح امروز در گچساران آغاز شده، آمده است: همانطور که نماز و روزه و حج و عبادتهای دیگر هر یک دارای فلسفه و مصالح اساسی اسلامی میباشند زیارت مشرفه و بقاع متبرکه نیز یکی از عبادات و دارای فلسفه و فضیلت و مصالح اسلامی است.
در این پیام آمده است: زیارت که در فرهنگ اسلامی جایگاه بلندی دارد به مسلمانان میگوید شما در هر نقطهای از این جهان پهناور که هستید میتوانید ارتباط خود را با رهبر و راهنمای اسلامی برقرار سازید و عهد و میثاق خود را با او تجدید نمایید به مانند یک قطره به این اقیانوس با عظمت بپیوندید تا بهتر بتوانید قدرت رسالت دینی خود را به دست آورید.
در بخشی از این بیانیه با اشاره به تاکید رهبری مبنی بر تبدیل بقاع متبرکه به قطب فرهنگی آمده است: اکنون که از طرف رهبر معظم انقلاب اسلامی دستور داده شده است که بقاع متبرکه به قطب فرهنگی مبدل شده شوند، لازم است با عمل به این فرمان بصیرت آفرین سرپرست محترم اوقاف که در زمان تصدی این پست افتخارآمیز گامهای بلندی در راه آشنایی بیشتر با قرآن و نشر معارف اسلامی و اجتماعی برداشته است، در بقعه هر امامزادهای صفحاتی نصب شود که تاریخ، نسب، شخصیت، مجاهدت و عملکرد آن امامزاده ذکر شود تا درسی برای زائران محترم باشد و علاوه بر این تولیت این مرکز را به کسانی که در مناسبتهای ایام سال بتوانند با ذکر مطالب فرهنگی و سیاسی و اجتماعی به ارشاد زائران بپردازند، سپرده و این خدمت مهم به طور کامل انجام گیرد.
کد خبر: ۴۷۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۷